✳️ به لطف مادرم از کودکی دچار توام، آنچنان که ساعت ۸ کوکه دلم؛ آنچنان که هر چهارشنبه در نظرم هست صحن و سرای حرمت چرا که همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت… 🔰 به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، اولین چهارشنبه آذر است و باز دلم هوای حرمت را دارد، پاییز باشد آن […]

✳️ به لطف مادرم از کودکی دچار توام، آنچنان که ساعت ۸ کوکه دلم؛ آنچنان که هر چهارشنبه در نظرم هست صحن و سرای حرمت چرا که همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت…

🔰 به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، اولین چهارشنبه آذر است و باز دلم هوای حرمت را دارد، پاییز باشد آن هم اولین چهارشنبه آذر و در این هوای صبح دل‌انگیز که گرمای خورشید و سرمای هوا با هم در آمیخته‌اند و هوایی عاشقانه را رقم زده‌اند، من در صحن و سرای کوی تو قدم نزنم؟

✳️ یا امام رضا(ع) فصل‌ها یکی پس از دیگری آمدند و از شکوفه‌های بهاری و باران‌های بهارانه گرفته تا شعله‌های سوزان خورشید و قطرات باران پاییزی همه زائرت شدند و در صحن و سرای تو خودنمایی کردند اما من همچنان فرسنگ‌ها از تو دورم …

✳️ آری دلم در هوای تو پر می‌کشد و در آستان کبریایی تو روز را شب و شب را روز می‌کند اما تصور این همه دوری و این فاصله‌ها کجا و در آغوش کشیدن ضریح و پنجره فولادت کجا…

✳️ یا امام رضا(ع) چهارشنبه‌ها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، اما نمی‌دانم از لابه‌لای این فاصله‌ها و ثانیه‌های عاشقی، از لابه‌لای همین نامه‌های عاشقانه‌ای که هر چهارشنبه دل را به نوشتنشان خوش کرده‌ام، زائرت شده‌ام؟

✳️ آقاجان من کجا و زائری و خادمی حرمت کجا اما کاش خادمت شوم در همین چهارشنبه‌هایی که عاشقت شدم … 

✳️ آقاجان اصلاً مرا چه به خادمی؟ همین که هر چهارشنبه زائرت شوم هم برایم کافیست. کاش زائرت شوم در همین چهارشنبه‌هایی که عاشقت شدم …

✳️ به لطف مادرم از کودکی دچار توام آنچنان که ساعت ۸ کوکه دلم آنچنان که هر چهارشنبه در نظرم هست صحن و سرای حرمت، چرا‌ که همیشه در نظرم بوده آشنا حرمت‌…