? در روضه کافى ( ج ۸، روایت ۲۰۳ )آمده است: ? روزى سلمان فارسى در مسجد پیغمبر نشسته بود. عده اى از اکابر اصحاب نیز حاضر بودند. سخن از اصل و نسب به میان آمد. ? هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مى گفت و آن را بالا مى برد. نوبت […]
? در روضه کافى ( ج ۸، روایت ۲۰۳ )آمده است:
? روزى سلمان فارسى در مسجد پیغمبر نشسته بود. عده اى از اکابر اصحاب نیز حاضر بودند. سخن از اصل و نسب به میان آمد.
? هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مى گفت و آن را بالا مى برد. نوبت به سلمان رسید.
? به او گفتند: تو هم از اصل و نسب خودت بگو. این مرد فرزانه و تعلیم یافته و تربیت شده اسلامى به جاى اینکه از اصل و نسب و افتخارات نژادى سخن به میان آورد، گفت:
? «انَا سَلْمانُ بْنُ عَبْدِ اللَّه» من نامم سلمان است و فرزند یکى از بندگان خدا هستم،
? «کُنْتُ ضالًّا فَهَدانِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمُحَمَّدٍ» : گمراه بودم و خداوند به وسیله محمد مرا راهنمایى کرد،
? «وَ کُنْتُ عائِلًا فَاغْنانِىَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ»: فقیر بودم و خداوند به وسیله محمد مرا بى نیاز کرد،
? «وَ کُنْتُ مَمْلوکاً فَاعْتَقَنِىَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ»: برده بودم و خداوند به وسیله محمد مرا آزاد کرد. این است اصل و نسب و حسب من.
? در این بین، رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد و سلمان گزارش جریان را به عرض آن حضرت رساند.
? رسول اکرم صلى الله علیه و آله رو کرد به آن جماعت که همه از قریش بودند و فرمود:
? «یا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ انَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دینُهُ، وَ مُروءتَهُ خُلْقُهُ، وَ اصْلَهُ عَقْلُهُ» : یعنى اى گروه قریش، خون یعنى چه؟ نژاد یعنى چه؟
? نسب افتخارآمیز هرکس دین اوست. مردانگى هرکس عبارت است از خلق و خوى و شخصیت و کاراکتر او.
? اصل و ریشه هرکس عبارت است از عقل و فهم و ادراک او. چه ریشه و اصل نژادى بالاتر از عقل؟!
? یعنى به جاى افتخار به استخوانهاى پوسیده گندیده، به دین و اخلاق و عقل و فهم و ادراک خود افتخار کنید.
? راستى، بیندیشید ببینید سخنى عالى تر و منطقى تر از این مى توان ادا کرد؟!
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (خدمات متقابل اسلام و ایران)، ج14، ص: ۷۵-۷۴- با ویرایش جزئی
Monday, 17 March , 2025