فیلم سینمایی ” یتیم خانه ایران ” و کتاب ” قحطی بزرگ ” هردو برای اولین بار در صد ساله گذشته به واقعه عجیب قحطی ایران در جنگ جهانی اول پرداخته اند. ابتدا باید دید چرا ماجرایی تا این حد شگفت آور، طی قرن گذشته، توجه هیج محقق و تاریخ نگار ایرانی یا خارجی را […]
فیلم سینمایی ” یتیم خانه ایران ” و کتاب ” قحطی بزرگ ” هردو برای اولین بار در صد ساله گذشته به واقعه عجیب قحطی ایران در جنگ جهانی اول پرداخته اند. ابتدا باید دید چرا ماجرایی تا این حد شگفت آور، طی قرن گذشته، توجه هیج محقق و تاریخ نگار ایرانی یا خارجی را به خود جلب نکرده تا حدی که برخی آن را چیزی شبیه افسانه و ساخته ذهن و تخیل افراد دانسته، به سادگی از آن عبور کرده اند. واقعا قحطی بزرگ ایران افسانه است یا حقیقت؟ برای یافتن پاسخ صحیح، علاوه بر تحقیق علمی در منابع معتبر، توجه به توضیحات ذیل نیز راهگشاست؛
محمد قلی مجد پژوهشگر برجسته ایرانی مقیم آمریکا و استاد تاریخ دانشگاه پنسیلوانیا در سالهای اخیر با استفاده از اسناد آرشیو ملی امریکا، آثار متعددی در باره تاریخ معاصر ایران تألیف و توجه پژوهشگران را به حقایق جدیدی که تاکنون پنهان بوده جلب کرده است. او دیدگاههای خود درباره یکی از آثار خویش تحت عنوان «قحطی بزرگ» و اطلاعات و آمار ارائه شده در این کتاب را طی مصاحبه ای با مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی بیان کرده است. او می گوید من هنگام خواندن خاطرات پدرم که در زمان اشغال روسها در سال ۱۳۲۰ فرماندار رشت بوده فکر کردم بروم اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد اشغال ایران را هم نگاه کنم و این در سال ۱۹۹۹ بود. به آرشیو ملی آمریکا رفتم وپس از ارائه معرفی نامه از سوی دانشگاه، تقاضا کردم این اسناد را برای من بیاورند، تعداد جعبه ای که در مورد ایران وجود داشت چیزی در حدود پنجاه جعبه بود و من اولین جعبه را که باز کردم دیدم چه گزارش های بکری در مورد ایران هست.
پنجاه جعبه و هرکدام شامل گزارش های درجه یک و جالب که در مورد ایران آن زمان نوشته شده بود. این سرآغاز کار من بود در آرشیو ملی آمریکا. متوجه شدم که مقدار زیادی اطلاعات و گزارش ها در مورد ایران موجود است که تا کنون هیچ کس از آن اطلاع نداشته است. در مطالعه اسناد، برگشتم به سال ۱۹۱۰ و همین طور پیش رفتم تا رسیدم به ۱۹۲۵، در این سال گزارشی دیدم از کاردار سفارت آمریکا در تهران در مورد اوضاع غلات و مواد غذایی در ایران. در آن گزارش آمده بود که در ایران در زمان جنگ جهانی اول قحطی پیش آمد و یک سوم جمعیت از بین رفت.
این موضوع برای من خیلی مهم بود که در مملکت قحطی بشود و یک سوم جمعیت از بین برود و کسی چیزی راجع به آن نداند. این موضوع را موضوع تحقیق خود قرار دادم و رسیدم به اسناد جنگ جهانی اول که دیدم بله، چه اسناد بکر و جامعی در این مورد در آرشیو ملی آمریکا وجود دارد. جمع آوری و تنظیم و دسته بندی آن اسناد، شد کتاب «قحطی بزرگ».
در جنگ جهانی اول، ایران بی طرفی خودش را اعلام کرد ولی متاسفانه مورد تجاوز و تهاجم نیروهای انگلیسی از جنوب و شرق و نیروهای روسی از شمال واقع شد. در عمل، ایران تبدیل شد به یک صحنه نبرد بین ارتشهای دول بیگانه و مقدار زیادی خرابی و تلفات در ایران به وجود آمد و کشور دچارهرج و مرج شد. قدرت دولت مرکزی تقریباً صفر شد.
در زمان جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۷ به بعد، یعنی بعد از انقلاب کبیر روسیه، ارتش اشغالگر روسیه از ایران خارج شد و بعد از آن انگلیس که در جنوب و شرق کشور بود، آمد و تمام ایران را به اشغال نظامی خود در آورد. ارتش انگلیس اقدام به خرید مقدار عظیمی از غلات در غرب و شرق و شمال ایران کرد، برای مصرف نیروهایشان در ایران و فرستادن آن به بین النهرین برای استفاده نیروهای نظامی که آنجا داشتند. نکته بسیار عجیب این است که در تمام این مدت که آثار کمبود و گران شدن غلات به تدریج شدت می یافت انگلیسی ها از خرید و ورود غلات به وسیله تجار ایرانی از عراق، هندوستان و حتی از ایالات متحده جلوگیری می کردند. بهانه آنها این بود که می گفتند کشتی ها و حمل و نقل دریایی باید به طور کامل در خدمت جنگ قرار داشته باشد. به فاصله کمی در سال ۱۲۹۶ شمسی که مطابق ۱۹۱۷ میلادی است در ایران کمبود غلات تبدیل به یک قحطی بسیار عظیم شد که در سالهای ۱۲۹۶-۱۲۹۷-۱۲۹۸ در حدود سه سال ادامه داشت.
در این قحطی چیزی در حدود ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی یعنی ۴۰ تا ۵۰ درصد جمعیت این مملکت قربانی شد. در مورد ارزیابی جمعیت ایران قبل و بعد از قحطی که مسئله اصلی این تحقیق است اسناد مختلفی وجود دارد، در سال ۱۹۰۰ وزارت خارجه آمریکا از وزیر مختار در ایران تقاضا کرد که در مورد جمعیت ایران گزارشی بدهد. وزیر مختار جواب داد که تا به حال در ایران سرشماری مطمئنی انجام نشده است ولی به عقیده ایرانیانِ تحصیلکرده و مطلع، و اروپایی هایی که سالهای سال در ایران مقیم بوده اند، جمعیت ایران ۱۲ میلیون نفر است.
این اولین گزارش سفارت آمریکا در ایران در مورد جمعیت ایران است. ۱۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۱۰ دوباره سفارت آمریکا گزارش داد جمعیت ایران ۱۵ میلیون و جمعیت تهران بر اساس مصرف روزانه نان ۴۰۰ هزار نفر اعلام شده است.
وقتی در سال ۱۹۱۰ جمعیت ۱۵ میلیون بوده است به طور طبیعی با توجه به روند رشد جمعیت می بایستی در سال ۱۹۲۰ یعنی ده سال بعد که دو سال بعد از جنگ است، جمعیت چیزی در حدود ۱۸- ۲۰ میلیون باشد، ولی عملا در سال ۱۹۲۰ جمعیت ایران را فقط ۱۰ میلیون گزارش کرده اند.
این ۸ تا ۱۰ میلیون چه شده اند؟ بعضی ها می گویند این ۸ تا ۱۰ میلیون مهاجرت کرده اند، ولی در جنگ جهانی اول امکان مهاجرت به جاهای دیگر نبوده چون وسایل حمل و نقل موتوری همه در اختیار جنگ بوده و حتی چهارپایان را هم برای حمل و نقل جنگ در اختیار گرفته بودند. علاوه بر این جایی برای مهاجرت وجود نداشته، زیرا همه سرزمین های همسایه ایران تحت نفوذ روس یا انگلیس و درگیر جنگ و کمبود مواد غذایی بوده است. هیچ سند معتبر و گزارش رسمی هم تاکنون در مورد چنین مهاجرت گسترده ای ارائه نشده است.
بنابراین می توان گفت موضوع مهاجرت چند میلیون نفر، یک تخیل است. و در مجموع، این نتیجه حاصل می شود که حدود ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی در قحطی جنگ جهانی اول از بین رفته اند. یعنی چیزی در حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد جمعیت. مثلا ً گزارش های متعددی هست که اجساد در خیابانها روی هم افتاده بوده و گاری ها اجساد را جمع می کرده اند.
جمعیت تهران در سال ۱۹۱۷ براساس گزارش انتخابات مجلس شورای ملی، و نسبتی که بین تعداد رأی دهنده با کل جمعیت وجود دارد، ۵۰۰ هزار نفر به بالا تخمین زده شده که این عدد در گزارش های وزارت خارجه هم منعکس شده است. در سال ۱۹۲۰ جمعیت تهران فقط ۲۰۰ هزار نفر گزارش شده است، یعنی ۶۰ درصد کم شده، که این علامت یک قحطی بزرگ و نمایانگر فاجعه بزرگ انسانی است که در ایران اتفاق افتاده است و این اعداد در گزارشهای سفارتهای آمریکا و انگلیس هم وجود دارد.
پروفسور مجد می گوید در این کتاب، من فقط اسناد را ارائه کرده و چیزی از خودم نیاورده ام. در مورد اسناد آرشیو ملی آمریکا می گوید این اسناد در سال ۱۹۵۸ یعنی چهل سال بعد از اتمام جنگ جهانی اول، باز شدند و در دسترس پژوهشگران قرار گرفتند. ولی تا سال ۲۰۰۱ یعنی در حدود ۴۵ سال بعد از آن، که من متوجه این اسناد شدم و شروع به بازرسی آنها کردم هیچ کس کوچکترین توجهی به این اسناد نکرده بود. بخصوص اسنادی که مربوط به قحطی ایران در سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ بودند.
در کتاب قحطی بزرگ اگرچه از دسترسی به منابع آرشیو ملی و وزارت خارجه انگلستان محروم بودم و در آن مقطع، هنوز قانون آزاد شدن اطلاعات تاریخی در انگلستان وجود نداشت ولی از خاطرات برخی افسران انگلیسی که در زمان جنگ جهانی اول در ایران خدمت کرده و خاطرات خود را منتشر کرده اند استفاده کرده ام. مثلا ً یک شخصی به نام سرگرد دانهو که افسر اطلاعاتی ارتش بریتانیا بوده است در غرب ایران و یا سرلشکر داسترویل که رئیس قوای اشغالی انگلیس بوده است در کتاب خاطرات خود از این قحطی اطلاعاتی ارائه کرده اند.
گزارش هایی هم از روزنامه های انگلیسی و ایرانی که در آن زمان منتشر می شده، آورده ام. در مورد نتایجی که انگلستان از این قحطی گرفت، باید گفت علاوه بر تأمین مواد غذایی نظامیان خود در منطقه در طول جنگ، اهداف سیاسی پنهانی هم مد نظر بوده است. قطعا برای آنها کنترل یک مملکت ۱۰ میلیونی ساده تر از کنترل یک مملکت ۲۰ میلیونی بوده است. بعد از جنگ جهانی اول واقعا جامعه ایران متلاشی شد. چندین میلیون نفر از بین رفتند.
به عنوان نمونه همین موضوع قالیبافی را ببینید، صنعت قالیبافی که صنعت بزرگ کشور بود، بعد از جنگ جهانی اول تقریبا دیگر وجود نداشت. گزارش کنسول آمریکا در آخر جنگ جهانی اول می گوید قالیبافی دیگر غیر ممکن شده چون بیشتر قالیبافهای ماهر از بین رفته اند. خب، این خودش نشان می دهد در جامعه چه اتفاقی افتاده است، یعنی جامعه منحل شده است. طبعاً کنترل این جامعه خیلی ساده تر از کنترل جامعه ای است که انقلاب مشروطیت را تجربه کرده و دم از استقلال می زند. در سال ۱۹۲۱ که کودتا شد، ده هزار قزاق تحت کنترل رضا خان با اشاره انگلستان آمدند تهران را گرفتند، تمام ادارات دولتی را گرفتند و احمد شاه را وادار کردند که سید ضیاء را نخست وزیر کند و رضا خان بشود وزیر جنگ و تمام کنترل مملکت را به دست گرفتند و از آن پس رضاخان روز به روز قوی تر شد تا در سال ۱۹۲۵ شد شاه و سلسله قاجار منقرض شد. و در ایران هیچ مقاومت مؤثری در مقابل این حرکت ضد مشروطه دیده نشد.
علت اصلی موفقیت کودتا این بود که قبلا با قحطی مصنوعی، جامعه را متلاشی کرده بودند. در برخی از کتاب ها اشاره شده که بسیاری از این تلفات به علت بیماری های واگیر بوده نه قحطی، ولی باید توجه داشت که بیماریهایی مانند تیفویید، حصبه و امراض دیگر که در آن زمان در ایران شیوع پیدا کرد، همه نتیجه قحطی بودند، اینها امراضی هستند که با وقوع قحطی زیاد شده و اپیدمی می شوند.
آنچه حیرت انگیز است این که خبری به این اهمیت یعنی نابودی نصف جمعیت این کشور و فروپاشی ساختار اجتماعی ایران در زمانی که کاملا تحت کنترل و اشغال نظامی انگلستان بوده، به مدت صد سال سانسور شده، پنهان مانده و حتی روشنفکران و محققان تاریخ هم به ریشه یابی و تبیین آن نپرداخته اند. جای شگفتی است که حتی در کتابهای درسی دبیرستان و دانشگاه هم که به وسیله اساتید تاریخ نوشته شده، توضیحی در مورد آن نیست.
انتشار کتاب آقای مجد در سال ۲۰۰۴ و ترجمه آن در سال ۲۰۰۸ و تولید فیلم سینمائی یتیم خانه ایران، اولین آثار تحقیقی پژوهشی در مورد قحطی بزرگ ایران در جنگ جهانی اول است و اگرچه هنوز جای تحقیقات گسترده تر و آثار هنری بیشتر وجود دارد اما این کتاب به وضوح نشان می دهد که ملت ما در این صد سال اخیر، از مدعیان حقوق بشر چه مصیبت هایی دیده است، مصیبت هایی به مراتب بزرگتر از آنچه در حمله مغول های وحشی دید.
مردم ما از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگهای خود که در کودکی از قحطی جنگ اول جان سالم به در برده بودند خاطراتی تلخ را شنیده بودند ولی هیچ کس از گستردگی قحطی اطلاع درستی نداشت و همه گمان می کردند این قحطی در اثر خشکسالی بوده و حالا برای اولین بار تصاویر روشن و تکان دهنده قحطی و علل آن در یک کتاب پژوهشی در خارج کشور و در یک فیلم سینمایی مستندگونه و پژوهشی در داخل کشور، در معرض دید مردم قرار گرفته و حقایقی که تاکنون در اسناد تاریخی پنهان بود و برخی بر پنهان بودن آن اصرار داشتند، آشکار شده است.
در جنگ جهانی دوم هم که بیست سال بعد از جنگ اول اتفاق افتاد و سالخوردگان ما آن را به یاد دارند دوباره همین ماجرای قحطی مصنوعی با همین شیوه خرید غلات کشور به وسیله انگلستان، در ایران تکرار شد. این بار هم ایران در جنگ بی طرف بود. شدت این قحطی به اندازه قحطی جنگ اول نبود اما بازهم حدود پنج میلیون نفر از مردم کشور ما قربانی منافع انگلستان شدند.
درست به تعداد افرادی که ادعا می شود در هولوکاست قربانی شدند و هفتاد سال است با تبلیغ آن، از جهان غرامت می گیرند. ولی در مورد این پنج میلیون نفر و حتی آن ده میلیون نفر، هیچ احساساتی جریحه دار نشده، هیچ حرفی به میان نیامده و هیچ شمعی روشن نشده است.
جای تأمل است که در هر دو قحطی بزرگ پس از آنکه نیروهای اشغالگر انگلیس، ایران را ترک کرده اند، به تدریج قحطی برطرف شده و زندگی مردم و غلات و مواد غذایی، به وضعیت عادی باز گشته است. جای تعجب است که در همه مجامع جهانی و حقوق بشری و حتی در بین طرفداران حقوق بشر در داخل کشور، در مورد این دو فاجعه بزرگ انسانی و این دو نسل کشی عمدی که در ایران واقع شده، سکوت حاکم است!
کتاب ” قحطی بزرگ ” تألیف آقای محمد قلی مجد و فیلم ” یتیم خانه ایران ” ساخته آقای ابوالقاسم طالبی این افتخار را دارند که سکوت صد ساله را در مورد این فاجعه بزرگ شکسته اند تا راه بر دیگر محققان، روشنفکران، تاریخ نگاران و هنرمندان دلسوز کشورمان هموار گردد و ان شاء الله در کتاب های درسی این غفلت صد ساله جبران شود.
امید است در تقویم ملی کشورمان روزی را برای بزرگداشت ده میلیون قربانی قحطی مصنوعی نامگذاری و بنای یادبودی برایشان برپاکنند و وزارت امور خارجه هم در مجامع و محاکم جهانی شکایت ملت ایران را با جدیت مطرح کند.
سید مسعود شهیدی/۲۱آذر۹۵
Monday, 23 December , 2024