جمعیت همواره بهعنوان یکی از اصلیترین مولفههای قدرت دولتها به شمار رفته و جایگاه بالایی در دکترین و راهبرد دفاعی و محاسبه قدرت کشورها داشته است. «ویل دورانت» در کتاب «درسهای تاریخ» آورده است: «قلّت اعضای خانواده در تاریخ یونان و روم نقش داشته است. این نکته جالب توجه است که «ژولیوس قیصر» (۵۹ پیش […]
جمعیت همواره بهعنوان یکی از اصلیترین مولفههای قدرت دولتها به شمار رفته و جایگاه بالایی در دکترین و راهبرد دفاعی و محاسبه قدرت کشورها داشته است. «ویل دورانت» در کتاب «درسهای تاریخ» آورده است: «قلّت اعضای خانواده در تاریخ یونان و روم نقش داشته است. این نکته جالب توجه است که «ژولیوس قیصر» (۵۹ پیش از میلاد) به رومیانی که فرزندان بسیاری داشتند جایزه میداد و زنان بیفرزند را از سوار شدن بر تخت روان و استفاده از زیورهای گرانبها منع کرده بود».
“ابن خلدون” اندیشمند برجسته مسلمان میگوید: جمعیتی که به حد کافی انبوه و انباشته باشد، امکان مییابد تا از نیروی کار خود استفاده بهتری ببرد. جمعیت، مهمترین وسیله برقراری امنیت سیاسی و نظامی جامعه است. در فرانسه، «هنری شانزدهم» بر این عقیده بود که: «قدرت و ثروت پادشاهان به فراوانی و توانمندی جمعیت و افراد آن بستگی دارد». «فردریش فرمانروای» کبیر پروس نیز معتقد بود که «تعداد افراد جمعیت، ثروت دولتها محسوب میشوند».
«ریچارد جکسون»- دکترای تاریخ از دانشگاه امنیتی- نظامی ییل آمریکا و مدیر بخش سالخوردگی جمعیت جهان در مرکز مطالعات بینالمللی و استراتژیک آمریکا میگوید: در طول قرون، تمایل رهبران سیاسی تقریباً همیشه این بود که از کاهش جمعیت اجتناب کنند و رشد جمعیت را تشویق کنند. به ندرت، برخی متفکرین بزرگ، نقطه نظرات متفاوتی ارائه کردند؛ مانند این جمله مشهور “ارسطو”: یک دولت بزرگ و پرقدرت، ضرورتاً یک دولت پرجمعیت نیست.
اما شواهد اندکی وجود دارد که رهبران سیاسی به چنین اظهارنظرهایی اعتنا و عمل کرده باشند و فرمانروایان یونان باستان، یقیناً به اظهارنظر ارسطو عمل نکردند. همچنین جمعیتشناس شهیر «پل دمنی» معتقد است که شاخصهایی همچون تشویق به ازدواج و بعضاً تشویق به مهاجرت به داخل، مبیّن این واقعیت است که حاکمان و فرمانروایان در سرتاسر تاریخ دارای یک رویکرد جمعیتگرایی و موافق با افزایش جمعیت بودهاند.
با این اوصاف، ایده تنظیم خانواده و تحدید نسل از کجا پیدا شد؟ منظور “خروشچف” رهبر شوروی از این سخن چه بود که میگفت: “فکر محدود کردن توالد و تناسل، یک تئوری آدم خواری” است که ایدئولوژی بورژوازی (سرمایهداری) آن را اختراع کرده است. حقیقت این است که خروشچف درست فهمیده بود؛ هرچند او احتمالاً به پیچیدگی و ابعاد عجیب و غریب ماجرا واقف نبوده است، البته طبیعی هم بود چرا که تازه چند سالی است که اسناد پروژه تحدید نسل جهانی از محرمانگی خارج و توسط دکتر “امیلی مرکانت” استاد مطالعات علوم و فناوری دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده است.
مرکانت در مقاله و پایاننامهاش که با گرنت «مرکز آرشیو بنیاد راکفلر» انجام شده، تقریباً به تمام آرشیوهای مهم مربوطه از آرشیو دانشگاه پرینستون و استنفورد گرفته تا آرشیو سازمان ملل و بنیاد راکفلر(Rockefeller Foundation) دسترسی داشته است. وی آغاز پروژه تحدید نسل جهانی از آمریکا را مربوط به جلسهای میداند که راکفلر سوم، بهار ۱۹۵۲ میلادی در باغ شخصی خود و پشت درهای بسته برگزار کرد. در این جلسه که چند شبانهروز به طول انجامید پایه تأسیس شورای جمعیت آمریکا (Population Council) گذارده شد و قرار شد که این شورا به اموری از قبیل توسعه فناوریهای ساده ضدبارداری بپردازد و تحقیقاتی را انجام دهد تا بفهمد چگونه میتوان در جوامع کشاورزی نسبت به کنترل موالید، اقبال عمومی ایجاد کرد.
در همین راستا بود که شورا به تولید انبوه وسیله داخل رحمی (IUD) روی آورد. دانشمندان مرتبط با شورای جمعیت که به ابعاد سیاسی و امنیتی موضوع جمعیت واقف بودند، توصیفات جالبی در مورد «آی.یو.دی» دارند: “ابزاری برای مدرنیزاسیون!”، “راهکار مهار بینالمللی کمونیسم!” و “راهحلی فناورانه برای چالشهای ژئوپلیتیک در دوره بعد از جنگ!” (a technological solution to the geopolitical challenges of the postwar period) “فرانک نوتشتین” مدیر سابق موسسه تحقیقات جمعیت دانشگاه پرینستون و رئیس سابق شورای جمعیت که در جلسه مزبور حاضر بوده، پرده از دلیل نگرانی غربیها برداشته و میگوید: «باید برای جلوگیری از رشد جمعیت کشورهای جنوب، برنامه ریزی شود وگرنه پیشرفت اقتصادی در این مناطق موجب خواهد شد، ابرقدرتهای کنونی در آینده به اقلیتهایی تبدیل شوند که روز به روز وزن کم میکنند و در نتیجه سهمشان از ثروت جهان کاسته شود و امکان کنترل جهان را از دست بدهند.
سیاست ملی ما در قبال کشورهای عقبمانده باید در پرتو این حقیقت تعریف شود. شورای جمعیت البته کارهای مهمتری هم داشت؛ مانند «تولید محتوای شبه علمی و سفارشی در جهت پروژه جهانی تحدید نسل». بهعنوان یک نمونه جالب، “امیلی مرکانت” میگوید: «عموماً بهنظر میرسد این گزاره که «رشد جمعیت مانع ت است» نخستین بار در مطالعه «کل» و «هوور» (۱۹۵۸,Coale and Hoover) مطرح شده باشد؛ مطالعهای که توسط بانک جهانی و شورای جمعیت تأمین مالی شده بود!»
همچنین شورای جمعیت با کمک بنیاد فورد، دانشجویان زیادی را از کشورهای دارای باروری بالا، جذب کرد، آموزش داد و به کشورهای خود بازگرداند تا در آنجا بهعنوان مدیران تنظیم خانواده، کنترل جمعیت را به پیش ببرند. جالب آنکه تمام طراحان و راهبران اصلی پروژه تحدید نسل در ایران، چه قبل و چه بعد از انقلاب، تحصیل کردههای آمریکا بودهاند.
سال ۱۳۳۷ سرآغاز برنامههای تنظیم خانواده در ایران
آغاز برنامههای تنظیم خانواده در ایران سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) را میتوان سرآغاز برنامههای تنظیم خانواده در ایران دانست. در این سال «ستّاره فرمانفرمائیان» شاهزاده قجر که در آمریکا مددکاری اجتماعی خوانده بود و سالها کارشناس رسمی سازمان ملل بود، از آمریکا به ایران بازگشت و با تأسیس آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی، زمینه تربیت نیروی انسانی برای اجرای برنامههایی مانند تنظیم خانواده را ایجاد کرد.
وی “انجمن بهداشت و تنظیم خانواده ایران” را تأسیس کرد که بلافاصله به عضویت فدراسیون بینالمللی تنظیم خانواده (IPPF) درآمد. وی در دوران حضور در ایران و پس از آن سعی کرد که چهرهای ملی، وطنپرست و خیرخواه محرومان از خود نشان دهد. در حالی که اسناد متعددی نشان میدهد که او گماشته آمریکاییها در موضوع کنترل جمعیت ایران بود و ذیل شورای جمعیت آمریکا و به نفع همان آمریکاییهایی کار میکرد که علیه مردم ایران و پسر عمهاش محمد مصدق، کودتا کرده بودند.
وی هزینه فعالیتهایش را از آمریکا میگرفت و طبق سند افشا شده ویکی لیکس، حتی برای اینکه به نمایندگی از ایران در کنفرانس بینالمللی جمعیت شرکت کند، پول بلیت پرواز خود به مانیل را از سفارت آمریکا گرفته است. دانشگاه هاروارد، این فرد به اصطلاح وطنپرست را به پاس خدماتش به آمریکا، در لیست «زنان تأثیرگذار تاریخ آمریکا» قرار داد! به جز فرمانفرمائیان، دو نفر دیگر نیز مهمترین نقش را در اجرای پروژه تحدید نسل ایرانیان داشتند.
نخستین نفوذیها در حوزه کنترل جمعیت در ایران چه کسانی بودند؟
یکی دکتر «امیرمنصور سرداری» و دیگری دکتر «شاپور راسخ» بود. سرداری، فراماسون و عضو رسمی لژهای «روشنایی» و «جویندگان کمال سقراط» بود. او بهایی بود و به شبکههای اسرائیلی داخل ایران کمک مالی میکرد. ساواک در گزارش مورخ ۱۳۵۲/۱۲/۱۸ پیرامون سرداری آورده است: «نامبرده پسرخاله آقای هویدا نخستوزیر است. فردی خوشگذران، خودخواه، بددهن و تندخو که از نظر صحت عمل و درستی مورد اعتماد نیست؛ کما اینکه در سال ۱۳۴۸ رقمی معادل ۶۰ هزار دلار از طریق شورای جمعیتی آمریکا جهت اجرای برنامه بهداشت و تنظیم خانواده به ایران حواله شده است اما این اعتبار بهحساب شخصی امیرمنصور سرداری منظور شده است.
گفته میشود دکتر “جرالد زاتوشنی” که نماینده شورای جمعیتی آمریکا در ایران است، در این جریان با دکتر سرداری همکاری میکند. البته این گزارش و گزارش دیگری که در آن ذکر شده بود: «عیاشی وی زبانزد خاص و عام است» نهایتاً راه به جایی نبرد و سرداری که در آمریکا تحصیل کرده بود، در سال ۱۳۵۵ معاون امور جمعیتی و تنظیم خانواده وزارت بهداری و بهزیستی شد و رئیس وقت ساواک هم به او تبریک گفت!
شاپور راسخ نیز که از پایهگذاران برنامه تحدید نسل در ایران به شمار میآید، یک بهایی متعصب بود و در تمام پرسشنامههای اداری، خود را علناً بهایی معرفی میکرد. وی سه سال رئیس مرکز آمار ایران بود و از خرداد ۱۳۵۲ معاون امور نظارت و هماهنگی سازمان برنامه شد. وی در سرشماری سال ۱۳۵۵ که تحت نظارتش انجام شد، سعی کرد که به هر طریق آمار بهاییان را چند برابر جلوه دهد و بهاییت را به عنوان بزرگترین اقلیت دینی ایران مطرح نموده و از شاه و دولت، رسمیت قانونی دریافت کند. راسخ نیز مانند سرداری از ماسونهای نشاندار بود.
گزارش شاه به رئیسجمهور وقت آمریکا درباره برنامه کنترل موالید ایران
ورود این افراد و مانند آنها در موضوع جمعیت، شاخ و برگ شجره خبیثهای را نشان میدهد که ریشهاش در آمریکا بود. تحدید نسل ایرانیان آنقدر برای آمریکاییها اهمیت داشت که شخص رئیسجمهور آمریکا آن را از شاه پیگیری میکرد؛ چنانکه شاه در ملاقات سال ۱۳۵۱ خود با “جرالد فورد” رئیسجمهور وقت آمریکا و “کیسینجر” در کاخ سفید از برنامه کنترل موالید ایران گزارش میدهد.
همچنین در اسفند ۱۳۵۳ که دکتر “هوشنگ انصاری” وزیر وقت اقتصاد ایران در کاخ سفید با فورد و کیسینجر جلسه دارد، فورد بلافاصله پس از خوشآمدگویی به هیئت ایرانی، از موضوع جمعیت میپرسد. انصاری نیز در پاسخ میگوید: «رشد جمعیت ایران سالانه حدود سه درصد است؛ اما ما یک برنامهریزی داریم و امیدواریم که آن را کاهش دهیم.»
هنوز انقلاب پیروز نشده است که خانم “جرجی گایر” خبرنگار روزنامه لس آنجلس تایمز در نوفل لوشاتو به سراغ حضرت امام(ره) میرود و از ایشان میپرسد که نظر حضرتعالی در مورد کنترل موالید و تحصیل زنان و مردان در دانشگاه بهصورت مختلط چیست؟! بله، شانزدهم آذر ۵۷ است، هنوز انقلاب پیروز نشده و به قول معروف نه به دار است و نه به بار؛ اما آمریکاییها نگران برنامه تحدید نسل ایرانیان هستند! بعد از پیروزی انقلاب و در ابتدای پاییز ۱۳۵۸ نیز دکتر “کاظم سامی” وزیر بهداری دولت موقت، نامهای بلند بالا خطاب به حضرت امام(ره) مینویسد و در آن درخواست میکند که ایشان جواز از سرگیری برنامه تنظیم خانواده را صادر نمایند. اما موضع امام(ره) در اردیبهشت ۵۸ و صرفا سه ماه پس از پیروزی انقلاب بیان شده بود.
نظر حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنهای پیرامون ازسرگیری برنامه تنظیم خانواده
امام فرمودند: «مملکت ایران ۳۵ میلیون، حالا میگویند جمعیت دارد. وسعتش آنقدر است که برای ۱۵۰ میلیون تا ۲۰۰ میلیون جمعیت کافی است یعنی اگر ۲۰۰ میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران با رفاه زندگی میکنند» چرا این همه عجله؟ اما گروهی در دولتهای دهه شصت، با وجود آگاهی از موضع حضرت امام(ره) به شدت پیگیر کنترل جمعیت بودند، بهگونهای که حتی میخواستند سرشماری را که باید ۱۰ سال یکبار صورت بگیرد، پیش از موعد و به جای سال ۱۳۶۵، در سال ۱۳۶۳ برگزار کنند.
شوق این افراد برای ازسرگیری برنامه تحدید نسل به اندازهای بود که نهایتاً نیز طاقت نیاوردند و پیش از انجام سرشماری سال ۱۳۶۵، کنترل جمعیت را بیسروصدا و مخفیانه در روستاهای کشور آغاز کردند. این جریان پس از رحلت حضرت امام(ره) نیز به فعالیت خود ادامه داد هر چند رهبر معظم انقلاب موضع خود را صرفاً پس از گذشت یک ماه از آغاز زعامت خود و مورخ ۱۳۶۸/۴/۱۸ بیان کرده بودند که: “ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم میتوانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم.”
Monday, 23 December , 2024