سید یاسر جبرائیلی مجله فارین افیرز شماره جولای/آگوست سال جاری خود را به پاسخ به این پرسش اختصاص داده بود که «قدرت چیست؟». یکی از مقالات خوب این پرونده را مایکل مازار (Michael Mazarr) از متخصصان علوم سیاسی موسسه رند (RAND) نوشته بود. مازار در مقاله خود به درستی استدلال کرده بود که «در تقلا […]

سید یاسر جبرائیلی
مجله فارین افیرز شماره جولای/آگوست سال جاری خود را به پاسخ به این پرسش اختصاص داده بود که «قدرت چیست؟». یکی از مقالات خوب این پرونده را مایکل مازار (Michael Mazarr) از متخصصان علوم سیاسی موسسه رند (RAND) نوشته بود. مازار در مقاله خود به درستی استدلال کرده بود که «در تقلا برای کسب برتری در میان قدرت‌های جهانی، آنچه موجب تمایز اساسی می‌شود، نه قدرت نظامی و اقتصادی، که ویژگی‌های اساسی یک جامعه است: مجموعه‌ای از خصوصیات ملی که منجر به تولید اقتصادی، ابداع فناوری، انسجام اجتماعی و عزم ملی می‌شود». درباره این مجموعه خصال ملی که زیربنای قدرت یک کشور را تشکیل می‌دهند و موجبات پیشرفت اقتصادی‌اش را فراهم می‌آورند، بحث بسیار است. اما در این یک نکته تردیدی نیست که فردگرایی (Individualism) و سودگرایی (Utilitarianism) به عنوان دو ستون اصلی ایدئولوژی لیبرالیسم در جهان ترویج شدند تا جوامع را از هم گسیخته و اتمیزه سازند و تصرف آنها توسط سرمایه‌داری را تسهیل کنند. جامعه‌ای که در آن مردمش بر حقوق فردی متمرکز و از وظایف اجتماعی غافل باشند، افراد دغدغه‌ای جز منافع شخصی و این‌جا و اکنون خود نداشته باشند، بر استقلال فرد از جامعه تاکید شود و هویت افراد نه بر اساس دستاوردهای ملی که برپایه موفقیت‌های شخصی تعریف شود، آن جامعه از روحیه جمعی نیرومندی که شرط لازم پیش رفتن و قدرتمندتر و مرفه‌تر شدن است، محروم گشته و مهیای سلطه بیگانه خواهد شد.
شاید صاحب‌نظران پرشماری، مهم‌ترین و اصلی‌ترین جبهه‌ای که غرب علیه ایران گشوده را اقتصاد ببینند و تحریم‌هایی که در طول یکی دو دهه اخیر، به اوج خود رسید. اما واقعیت این است که اصلی‌ترین هدف دشمن در همه این سال‌ها، زدودن خصال ملی-مذهبی ایرانیان و از هم گسیختن جامعه ما و زدودن پیوندهای اجتماعی ما بوده است و تحریم و ترور و غیر آن، به عنوان ابزاری در این جهت به خدمت گرفته شدند. تحریم‌مان کردند تا امیدی که در قاموس یک ملت برای رسیدن به قله داشتیم، مبدل به ناامیدی شود و این جمع به هم پیوسته که دست در دست هم در حال حرکت به سمت موفقیت‌های ملی است، متفرق و مهیای هزیمت شود. اگر قهرمان‌های ملی ما، از شهدای هسته‌ای تا حاج قاسم عزیز ترور شدند، به این نیت بود که این ملت، احساس کند کشورش از قهرمان خالی شده و احساس حقارت کند و وا بدهد.
ترورها اما نتیجه عکس داد. این ملت نه تنها احساس حقارت نکرد و جامعه نه تنها از هم گسیخته نشد، بلکه تشییع میلیونی حاج قاسم عزیز، چنان‌که رابرت چولدا
(Robert Czuld) تحلیلگر شورای آتلانتیک زمانی نوشت، مردم ما را حول پرچم سه رنگ ایران متحدتر و آمریکا را منفورتر کرد. تحریم‌ها نیز به هدف اصلی خود نرسید. مایک پمپئو وزیر خارجه ترامپ بر این ایده احمقانه خود اصرار داشت که مصایب ناشی از تحریم‌ها زمانی به طرز معجزه‌آسایی موجب خواهد شد که مردم ایران علیه نظام اسلامی بپا خیزند و آغوش‌شان را به روی غرب باز کنند. زمان گذشت و دولت بعد از ترامپ اعتراف کرد که سیاست «فشار حداکثری ترامپ شکست خورد». پس اشتباه نکنیم. تحریم و ترور، قدرت اقتصادی و نظامی ما را هدف نگرفته بود، بلکه در کنار پمپاژ بی‌امان فرهنگ فردگرایی و سومحوری، انسجام ملی ما و هویت ایرانی-اسلامی ما را هدف گرفته بود.
بر این اساس، خطاست که موفقیت در برابر تحریم و ترور را به دستاوردهای اقتصادی و نظامی تقلیل دهیم. دستاورد بزرگ ملت ما، حفظ و تقویت همان خصال ملی ایرانی-اسلامی است که زیربنای هر قدرتی است؛ و خشم و ناله این روزهای دشمن از مشاهده همین واقعیت است. اما تجلی این واقعیت در کجا بوده است؟
۴۳ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوره‌ای که دشمن تصور می‌کند سرمایه‌گذاری‌های بی‌حسابش پاسخ داده و نسل جدید ایرانیان را از آرمان‌های انقلاب اسلامی تهی کرده، سرودی از بطن گفتمان این انقلاب بر زبان نوجوانانش جاری می‌شود و هویت و مقصد و مقصود این ملت را فریاد می‌زند و مرزها را درمی‌نوردد و تا قلب آمریکا، تا تگزاس، پیش می‌رود؛ تا این هم‌خوانی میلیونی برای ظهور، نشان دهد آن روحیه جمعی نیرومندی که یک ملت را به سمت اهدافش پیش می‌برد، در این ملت زنده است.
ویروس همه‌گیر کرونا پدیدار می‌شود و دو سال بعد، مجله نیچر (Nature) نتایج پژوهشی را منتشر کرده و اعلام می‌کند جوامعی درجه بالای فردگرایی دارند، به سبب ضعف همکاری جمعی، وضعیت وخیم‌تری در شرایط کرونا داشته‌اند. اما این‌جا در ایران، این بیماری، عرصه دیگری برای تجلی همدلی میان امت می‌شود. هرچه در غرب، فرهنگ فردگرایی و سودمحوری، سردی عاطفی و عدم صمیمیت در روابط اجتماعی را موجب شده و «رقابت برای غارت»، تنها تصویری است که از جامعه غربی مخابره می‌شود، مردم ایران پیوسته تصویر مواسات ترسیم می‌کنند تا سطح بالای تعاملات انسانی-اسلامی میان خود و علاقه و اعتقادشان به سرنوشت مشترک‌شان را نشان دهند.
مایکل سندل فیلسوف معاصر آمریکایی کتابی به نام «عدالت» دارد که در آن به مرور و نقد نظریه‌های رایج درباره عدالت پرداخته است. او به زیبایی تمام، کاستی‌های نظریه‌های فایده‌گرایانه و آزادی‌محور درباره عدالت را به تصویر می‌کشد و ضمن تاکید بر برتری نظریه «فضیلت‌محور» عدالت، جامعه عادل را جامعه‌ای توصیف می‌کند که در آن «تعقل جمعی درباره مفهوم زندگی خوب» جریان دارد؛ و در صفحات پایانی کتابش این سؤال را پیش می‌کشد «چه نوع گفتمان سیاسی می‌تواند ما را در آن جهت پیش ببرد؟» اما پاسخش این است: «پاسخ حاضر و آماده‌ای برای این سؤال ندارم» و با چند پیشنهاد پیرامون ایثارگری و خدمت‌گزاری، کتابش را به پایان می‌رساند. در چنین جهانی که فردگرایی و سودمحوری، حتی امکان «تعقل جمعی» درباره زندگی خوب و برپایی یک جامعه عادل را از مردمان غرب سلب کرده، در این سو، یک امت با تعهد به گفتمان سیاسی مهدوی، نه تنها تصویر روشنی از «مفهوم زندگی خوب» در ذهن دارد، بلکه با تمام توان در حال تمرین این زندگی است؛ و تجلی بزرگ این تمرین را می‌شود در پیاده‌روی اربعین مشاهده کرد که در مناسکی چند ده میلیونی، «سودجویی»، از آن تخت پادشاهی که جرمی بنتام برایش ساخت و زنجیر علت و معلول‌ها را به پای آن بست، به زیر کشیده می‌شود و پایه‌های تمدن متکی بر این مکتب را می‌لرزاند.
فهم این پدیده‌ها، چه آن سرود و آن مساوات و چه این تمرین جمعی زندگی خوب، بلاتردید از عهده مغزهای سبکی که از فرمان دادن به چشم برای نگریستن به تاریخ استعمار و غارتگری غرب عاجزند و تحریم را به «سیاست کلی معارضه با آمریکا و غرب» نسبت می‌دهند، برنمی‌آید؛ اما همه اینها برای غرب غارتگری که امید بسته بود این ملت از هم گسسته شود، از حرکت بایستد، از اهدافش دست شوید و به آغوش غرب پناه ببرد، کاملا معنی‌دار است. کاملا طبیعی است که همه کفر، نقشه چهل ساله خود را بر آب دیده و با همه توان، برای انتقام از این ملت به میدان بیاید تا بلکه با آشوب و اغتشاش و منازعه خیابانی، این ملت را زمین زند.
به بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در تحلیل اغتشاشات اخیر که به درستی به «واکنش انفعالی دشمن» تعبیر فرمودند، دقت کنید: «ملت ایران در فاصله‌ کوتاه، چند تا حرکت بزرگ انجام داده، این حرکتهای بزرگ درست صد و هشتاد درجه نقطه‌ مقابل سیاست‌های استکبار جهانی است… آن چند تا حرکتی که گفتیم ملت ایران انجام دادند: اولی‌اش؛ آن حرکت عظیم مردم بخصوص جوانها بود در قضیه کرونا. این حضور عجیبی که مردم ما و جوانها پیدا کردند در هیچ جای دنیا سابقه ندارد یعنی تا آنجایی که ما خبر داریم هیچ خبری از این‌گونه حضور، حضور مردمی در جاهای دیگر نیست. حضوری که از دفن جنازه‌ها در آن روزهای اول تا بقیه‌ کارهایی که انجام گرفت، تولید واکسن و ماسک، تأمین انواع و اقسام نیازها و بعد کمک مؤمنانه و… این نشان دهنده دو چیز بود: یکی اینکه ملت ایران با نشاط و زنده و سر حال است، دوم اینکه ملت ایران متدین است، به مسائل دینی و ارزش‌های دینی پایبند است… آخری‌اش مسئله‌ اربعین بود، چه راهپیمایی میان نجف و کربلا و کاظمین و چه راهپیمایی‌های عظیم داخل کشور به‌عنوان راهپیمایی جاماندگان… البته بین این دو، آن پدیده‌ بی‌نظیر سرود حماسی «سلام فرمانده» هم بود که از مرزها فراتر رفت، ده‌ها میلیون جوان و نوجوان را در دنیا به خودش جذب کرد. اینها مسائلی است که بار اول است در دنیا دارد اتفاق می‌افتد. یک سرودی در یک کشوری تولید بشود، بعد آن تکثیر بشود در چندین کشور دیگر و… این بروز ملت ایران در محیط منطقه و فراتر از منطقه، آن هم به این شکل».
سخن از تجلی نشاط و زنده بودن ملت ایران در این پدیده‌هاست، سخن از تجلی تدین و پایبندی به ارزش‌های دینی است، سخن از «بروز ملت ایران» در محیط منطقه و فراتر از آن است. این قلم را شرم می‌آید که در ادامه این تحلیل باشکوه رهبر انقلاب از تجلیات سرزندگی و نشاط و تدین ملت ایران، عبارات سخیف فردی را بیاورم که جز اعتباری که در نام خانوادگی‌اش، به واسطه جبر فرزندی، از یکی از علمای خوش‌نام کشور کسب کرده، هیچ فضیلت قابل ذکری ندارد. تحلیل این است: در مدیریت کرونا اشکال وجود داشت و در پیاده‌روی اربعین بی‌برنامگی وجود داشت و حضور گسترده نوجوانان در اعتراض‌ها، نشان می‌دهد تاکید بر پشتیبانی نسل جوان از گفتمان انقلاب خالی از حقیقت است؛ لذا اینها دستاوردی نبوده‌اند که موجب عکس‌العمل دشمن شوند!
حقیقتا هیچ نمی‌توان گفت جز اینکه: ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجایی؟!