روزنامه هم‌میهن با طرح این سؤال که چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود، ادعا کرد اگر با آمریکا توافق کرده بودیم، مشکلات فعلی اقتصادی را نداشتیم. سردبیر این روزنامه می‌نویسد: «چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود؟»‌، این پرسش چنان‌که اخیرا نیز بیان شد‌، «یک سؤال جدی و واقعی» است و از این رو‌، […]

روزنامه هم‌میهن با طرح این سؤال که چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود، ادعا کرد اگر با آمریکا توافق کرده بودیم، مشکلات فعلی اقتصادی را نداشتیم.
سردبیر این روزنامه می‌نویسد: «چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود؟»‌، این پرسش چنان‌که اخیرا نیز بیان شد‌، «یک سؤال جدی و واقعی» است و از این رو‌، نیازمند بحث و گفت وگو در فضای سیاسی میان جریان‌هایی با دیدگاه‌ها و گرایشهای مختلف. مقام رهبری نیز در سخنان اخیر خود با طرح این پرسش‌، در ادامه تاکید کردند که «قصد دعوا نداریم». سخنی که می‌توان آن را نشانه‌ای تلقی کرد از اینکه که اولا‌، نظام سیاسی قصد درگیری و دعوا و بالابردن تنش با آمریکا را ندارد. و ثانیا‌، برای گفت‌وگو و اظهارنظر درباره یافتن پاسخ این پرسش‌، رویکردی مبتنی بر ‌ستیز در قبال مخالفان و منتقدان سیاست‌های موجود حاکم نیست و می‌توان حول آن به طرح دیدگاه‌ها و ارائه پیشنهادها پرداخت. طرح این پرسش به معنای تغییر سیاست رسمی نیست. چنان‌که در سخنرانی اخیر نیز‌، بر موضع اتخاذشده در سال‌های ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ در مخالفت با برجام دو و سه تأکید شد.
در این میان‌، توافق هسته‌ای (برجام) تجربه‌ای است که از اوایل دهه ۹۰ شکل گرفت و به‌رغم همه فرازونشیب‌ها و مواجهه‌هایی که از دوسـو ایـران و آمریکا در قبال آن صـورت گرفت‌، همچنان دست‌کم در سطح گفتارهای دیپلماتیک روی میز است و دو طرف‌، هنوز نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند الگوی بدیل و گزینه رقیب جدی‌ای جایگزین آن کنند…
رای مردم به حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ پیامی آشکار از آشتی‌جویی با جهان و تنش‌زدایی با خود داشت. امروز نیز به‌رغم همه ماجراهایی که برجام از سر گذرانده است‌، همچنان آن دوگانه در صحنه سیاسی ایران پیدا و نمایان است. از یک سو‌، جریان طرفدار تنش‌زدایی بین‌المللی و عادی‌سازی موقعیت ایران در صحنه جهانی‌، هـم آن زمان و هم امروز بر این باور است که برجام به مثابه رویکردی که برای حل بحران درازدامن هسته‌ای ایران‌، پاسخ داد؛ می‌توانست در سایر حوزه‌های مورد منازعه نیز آزموده شـود و از امری تاکتیکی و مقطعی‌، فراتر رود و از منظری استراتژیک و راهبردی تداوم یابد و تقویت شود.
فارغ از آنکه استدلال‌ها و رویکردهای کدام دیدگاه نسبت بیشتری با واقعیت سیاسی و مناسبات جهانی داشته باشد؛ آنچه هریک از دو سـو باید درباره آن پاسخ دهند‌، نتایج اقتصادی است که اتخاذ رویکرد آنان در صحنه سیاست خارجی‌، در داخل و در وضعیت معیشت مردم در پی خواهد داشـت. دیـدگاه مخالف تداوم و تعمیق برجام در این زمینه‌، همه‌چیز را به نقد دولت قبل نسبت می‌دهد و با گذشت بیش از یک سال‌ونیم از روی کار آمدن دولت جدید‌، همچنان از حسن روحانی و کابینه او به عنوان«بانیان وضع موجود» یاد می‌کند که با گره زدن زلف اقتصاد به برجام و حل مسائل سیاست خارجی با غرب‌، نقش بر آب زدند و فرصت‌ها و ظرفیت‌های متکی بر «اقتصاد مقاومتی» یا مبتنی بر «نگاه به شرق» را سوزاندند. چنین است که در این دیدگاه‌، کارنامه منفی اقتصاد ایران در دهه ۹۰ به ناتوانی مدیران دولت (و به تعبیر دقیق‌تر: دولت قبل) مرتبط دانسته می‌شود؛ اما در عین حال‌، این نکته نادیده گرفته می‌شود که رشد اقتصادی صفر و منفی ایران در دهه ۹۰ که کشور را از قافله توسعه خارج ساخت‌، دقیقا مربوط به سال‌های ابتدایی این دهه (قبل از روی کار آمدن دولت روحانی) و سال‌های ۱۳۹۷ به بعد (بعد از خروج آمریکای ترامپ از برجام) بوده است و اتفاقا‌، در مقطعی که تا حدی اقتصاد کشور توانست از منافع برجام بهره‌مند شود‌، با نرخ تورم پایین و رشد اقتصادی مثبت همراه بوده است.
این در حالی است که پس از خروج آمریکا از برجام و اتخاذ سیاست «فشار حداکثری» از سوی دولت ترامپ‌، بار دیگر روند افزایش نرخ تورم شتابان‌تر از پیش احیا شد و با بلاتکلیف ماندن احیای برجام در دولت جو بایدن‌، این روند گرچه کمی کندتر شد‌، اما تداوم یافته است تا آنجا که تورم حداقل ۴۰ درصدی به یکی از ویژگی‌های ساختاری اقتصاد ایران در چهار سال گذشته تبدیل شده است. اگر دیدگاه مخالفان برجام و کاهش تنش در روابط با آمریکا درست بود‌، انتظار می‌رفت با تغییر دولت روحانی (کـه از منظر آنان‌، مورد اتهام و بانی وضع موجود بوده است)‌، این روند متوقف شود. اما نه‌تنها منتقدان که مدافعان دولت کنونی هم از ارائه گزارش یا دستاورد مشخص و مستندی که نشان دهد تغییر گسترده مدیران دولت و روی کار آمدن طیف «انقلابی» و باورمندان به شعار «ما می‌توانیم» گرهی از این کلاف سردرگم گشوده‌، ناتوان مانده‌اند. چنین است که روند شتابان تورم و فرو ریختن ساختارهای اقتصادی نه‌تنها متوقف نشده که با روی کار آمدن مدیرانی که نسبت ‌اندکی با جریان‌های جدی و موثر اقتصاد و مدیریت دارند‌، روند اداره کشور با معضلات جدی‌تر مواجه شده است.
… از میان فعالان و نیروهای سیاسی منتقد‌، کسی اعتراضات اخیر را به آمریکا و قدرت‌های خارجی نسبت نداده است که راه‌حل برون‌رفت از آن‌، حل مسائل با آمریکا باشد. اتفاقا‌، این رویکرد بیشتر در تحلیل‌ها و گفتمان رسمی دیده می‌شود.»
درباره این یادداشت، چند نکته شایان یادآوری است. اولاً نویسنده این متن، سردبیر نشریه صداست که چند سال قبل در سرمقاله‌ای و در واکنش به انتشار تصویر مذاکرات تحقیرآمیز ترامپ با رئیس‌جمهور صربستان (به شکل فضای بازجویی) نوشت: «از نگاه منتقدان ]انقلابی[، علتی که ترامپ از مذاکره‌کننده می‌پرسد، این است: همچون بره‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی وقتی یک برده نشسته؛ اگر منافع،‌ چنین اقتضا می‌کند،‌ باید آن را تمسخر کرد یا «عقلانیتی سیاسی خواند»؟
مشابه همین تحلیل را سایت خبرآنلاین بهمن ۹۲ منتشر و اذعان کرد که نحوه واگذاری سبد کالا و توهین و تحقیر مردم و زیر دست و پا له شدن آنها، برای انتقال پیام درخواست مذاکره جدی به آمریکا لازم بوده و ارزشش را داشته است!
بنابراین افراطیون غربگرا، از همان ابتدا تا امروز، نه در پی مذاکره‌ای برابر و محترمانه و به نفع ملت ایران، بلکه در پی تحقیر مردم، واگذاری امتیازهای نقد، افزایش بیشتر فشارها به کشور،‌ وادار کردن نظام به واگذاری امتیازات جدید در چارچوب ریل‌گذاری برجام سه بوده‌اند.
از این منظر هم شرم‌آور است که روزنامه وابسته به آقای کرباسچی(دبیرکل سابق حزب اشرافی کارگزاران) به جای شرمندگی نسبت به سرنوشت عبرت‌آموز برجام، همچنان سنگ برجام ۲ و ۳ (واگذاری نفوذ منطقه‌ای و قدرت نظامی)‌را هم به سینه بزند.
ثانیا نمی‌شود دستاورد «دولت برجام و دیگر هیچ» را تقطیع کرد و به جای بازخوانی برآیند این معطلی ۸ ساله در عملیات فریب برجام، شرینی‌های آدامسی یکی دو ساله آن را برای مردم فاکتور کرد. برجام یک تله‌گذاری سیاسی برای تاثیرگذاری بر انتخابات مجلس و ریاست جمهوری در سال‌های ۹۴ و ۹۶ بود آخر که خر طرف مقابل از پل گذشت، تشدید فشارهای تحریمی در همان دولت اوباما برای اخاذی‌های جدید آغاز شد. در برآیند کار هم بنا بود دولت ایران دائما امتیاز بدهد تا بتواند به فروش نفت در کانال تحت نظر آمریکا ادامه دهد و در عین حال، دائما از لحاظ درآمدی و تجاری و صادرات، کاملا کانالیزه شود. نتیجه این روند پسرفت اقتصادی کشور و فرصت‌سوزی ۸ ساله بود. و جالب اینکه حتی دولت دموکرات بایدن هم پس از ترامپ حاضر نشد برای اجرای تضمین‌شده برجام، تضمین و تعهد بدهد، یا تحریم‌های دوبرابر شده در روند پسابرجام را لغو کند. با این وجود،‌ عجیب است که روزنامه آقای کرباسچی، آه حسرت برای عدم احیای برجام می‌کشد.
و نکته آخر اینکه برجام در کنار تحریم و فشار سیاسی و حمایت از جریان برانداز، یکی از اهرم‌های فشار آمریکا بوده است که روند با آن باید بر روی کار آمدن عناصر غربگرا و یا اغتشاشات و آشوب و یا ترکیب هردو ختم شود، چنان‌که سال‌های ۹۶ و ۹۸ اتفاق افتاد.