وقتی چپها و لیبرالهای متهم نقش طلبکار را بازی میکنند
حمله یک نظریهپرداز لیبرال به چپگرایی اقتصادی در مناظره برنامه جهانآرا، و استقبال برخی رسانههای وابسته به مدعیان اصلاحات، تصویری کمدی را از دودوزهبازیهای این جریان برجای گذاشت.
چند روز قبل، مناظره اقتصادی میان دکتر موسی غنینژاد، و پروفسور مسعود درخشان در شبکه افق برگزار شد که ضمن آن، غنینژاد بهعنوان مبلّغ نظریات لیبرالیستی و کاپیتالیسمی، به چپگرایی اقتصادی در اوایل انقلاب (در تدوین قانون اساسی) حمله کرد. وی در اظهاراتی مخدوش و غالبا غلط، شهید بهشتی را در تدوین قانون اساسی در کنار ابوالحسن بنیصدر قرار داد و آنها را «چپهای مصدقی»(!) وانمود کرد که موجب دولتی شدن اقتصاد شدند! این گزافهگویی در حالی است که همان زمان، گروهکهای چپگرا و التقاطی مانند سازمان منافقین و برخی چپهای همسو، ضمن ترور شخصیت شهید بهشتی، ایشان را طرفدار لیبرالیسم و سرمایهداری و مرتجع آمریکایی معرفی میکردند. حضرت امام(ره) بعد از شهادت شهید بهشتی، مظلومیت ایشان را بالاتر از شهادت ایشان در جنایت تروریستی منافقین خواندند. اکنون ۴۲ سال بعد، یک چهره غربگرا و مقلّد لیبرالیسم و کاپیتالیسم، شهید بهشتی را که منتقد انحرافات فکری و عملی مصدق و همچنین گروهکهای چپ و راست التقاطی بود، «چپ مصدقی» وانمود میکرد!
غنینژاد در ادامه، چپها را بهخاطر تسخیر سفارت آمریکا تخطئه کرد و موجب گرفتاری ۴۰ ساله خواند و تلویحا ماجرا را به شوروی نسبت داد! البته پروفسور درخشان در این مناظره پاسخهای مستدلی به دعاوی غنینژاد داد و کمسوادی و تناقضگوییهای او را به رخ کشید.
اما پس از این مناظره، برخی رسانههای زنجیرهای به استقبال حرفهای غنینژاد رفتند. چنانکه آفتاب یزد، تیتر «مناظره علم و شعار»، و روزنامه سازندگی، تیتر «جدال علم و ایدئولوژی» را برجسته کرده و از غنینژاد جانبداری نمودند.
در این میان رویکرد هممیهن وابسته به غلامحسین کرباسچی
(سوپرچپ دیروز و سوپرراست امروز) از همه متناقضتر و کمیکتر بود. این روزنامه، تیتر یک خود را بهعنوان القایی «شکست استاد» اختصاص داد و علیه پروفسور درخشان و به نفع غنینژاد قلمفرسایی کرد. سپس در تحلیلی نوشت: «مناظره شبکه افق، اهمیت برخورد انتقادی با چپگرایی را آشکارتر کرد.
مناظره غنینژاد، در روشن شدن دست جناح ایدئولوژیک و تندرو انقلابی بسیار مؤثر بود و عدم درک صحیح و علمی این جریان از مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی و… را بیش از پیش عیان کرد. همانطور که دکتر غنینژاد در لحظاتی به نقش جریان چپ از جمله چپهای طرفدار مصدق (منظور آن دسته از طرفداران مصدق که اندیشـه چپی داشتند نه همه طرفداران او)، چپهای اسلامی و خصوصا نقش آن بیانیه کذایی حزب توده در سـال ۱۳۵۸ بر قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کرد، باید خیلی جدیتر و بیشتر به تاثیر جریان چپ در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد پیش و پس از انقلاب پرداخته شود.
بالاخره باید مهجوریت اندیشه و اقتصاد لیبرال در این مملکت شکسته شود و همانطور که هایک گفته باید پیروان این اندیشه تمام قد از آن دفاع و حمایت کنند و با استفاده از هر فرصت رسانهای بانیان سیستم اقتصادی و سیاسی تماما دولتگرایانه را به چالش بکشند و در این باره روشنگری کنند.»
روزنامه هممیهن در عین حال در صفحات دیگر خود با افتخار درباره دست بالای جناح متبوع خود (جناح چپ) در مجلس سوم و شرایط آن روز کشور در اواخر دهه شصت قلمفرسایی کرده است.
نکته مهم درباره بحث اخیر این است که مدعیان امروز اصلاحطلبی، میراثداران اول و آخر طیف موسوم به چپ، بلکه خود آنها هستند. به عبارت دیگر، این طیف التقاطی و مذبذب، اگر علیه چپروی و چپگرایی مطالبی را (مثلاً اظهارات غنینژاد) را منتشر و برجسته میکنند، در واقع بر خسارتآفرینی مواضع جناح متبوع خود صحه میگذارند اما رندانه آن مواضع را به انقلاب و امام و چهرههای مظلومی مثل شهید بهشتی نسبت میدهند و حال آن که چپروی این طیف در افراط در دولتی کردن اقتصاد، مورد نقد حضرت امام(ره) و چهرههایی مانند شهید بهشتی و آیتالله خامنهای و دیگران بوده است. ثانیاً همین طیف پس از یک دهه سختگیری اقتصادی دولتی، سوپر راست شدند و خسارتهای بزرگی را به خاطر ترویج اقتصاد افسارگسیخته و خصوصیسازی بیضابطه (چه در دولت مرحومهاشمی و چه دولتهای خاتمی و روحانی به کشور تحمیل کردند. حزب کارگزاران (حزب متبوع کرباسچی) پایهگذار تفریط جدید پس از آن افراطگرایی دهه اول بود و دیگر چپهای موسوم به مجمع روحانیون و حزب مشارکت و دفتر تحکیم هم دنبالههای آن شدند. جالب و تلخ این که امثال آقای غنینژاد به واسطه حمایت از سیاستهای اقتصادی دولتهای مذکور، باید درباره میراثهای منفی آن دولتها پاسخگو باشند نه این که ژست طلبکاری و انتقادی بگیرند.
در این میان آش قضیه آن قدر شور شده که روزنامه اعتماد نوشت: غنینژاد در این مناظره تاکید داشت که مسائل تاریخی در ایجاد وضعیت فعلی نقش دارند و این تنها چپگراهای مسلمان و مصدقی هستند که چنین وضعیتی را ایجاد کردهاند. غنینژاد حتی پا را فراتر نهاده و در بیانی غیرعلنی و نیمه شفاف شوروی را درگیر پروژه تسخیر سفارت میداند و معتقد است شوروی و روسیه امروزی از این اتفاق سود بردهاند که مشخص نیست این ادعا چه گزارههایی را در دل خود دارد؟
غنینژاد یک اشتباه تاریخی دیگر را نیز مرتکب میشود و اعلام میکند تحریمهای ایران پس از تسخیر سفارت آغاز شد؛ این صحبت در حالی است که نخستین تحریم آمریکا و غرب علیه ایران در اردیبهشت ۱۳۵۸ یعنی شش ماه قبل از تسخیر سفارت رخ میدهد.
در ادامه غنینژاد برای تطهیر صحبت خود مانند طرف مقابل از نـام و اعتبار امام در یک امر استفاده میکند و میگوید دانشجویان به امام اطلاع نداده بودند.»
اعتماد افزود: «اگر امام پس از تسخیر سفارت با دانشجویان رفتار تقابلی انجام میداد یا نظر مثبتی درباره بازگشایی سفارت اتخاذ میکرد آنگاه میتوان گفت که دانشجویان یک امر سیاسی را تحمیل کردهاند اما وقتی ایــن اقدام از سوی امام، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول تلقی میشود، صحبت غنینژاد صرفا یک فرار رو به جلو استفاده از یک امر تاریخی تحلیلی و نام امام است.
ای کاش آقای غنینژاد منظور خود از چپ بودن و کارهای چپها در چهل سال اخیر را مشخص و سپس در مقابل به برخی رفتارهای نئولیبرالها در این تاریخ چهل ساله نیز اشاره میکرد که خصوصیسازیهای مطلوب جناح ایشان چه بلایی بر سر کارگران آورد و در دولتهای مطلوب ایشان نیز با کلماتی مانند توسعه و خصوصیسازی تمام کارگرانی که به امید بهبود وضعیتی بهتر رای داده بودند را فقیرتر کردند.»
Sunday, 17 November , 2024