آسمان پای پیاده به غدیر آمده بود!
۱- سال دهم هجرت است. چند روز است که مراسم حج به پایان رسیده و حالا جماعت به سوی شهرهای خویش رهسپارند. پیامبر خدا(ص) در میان آنهاست. شمار جماعت نزدیک به یکصد و بیست هزار نفر است. شوق بازگشت به شهر و دیار با غمی سنگین به هم آمیخته است. پیامبر خدا(ص) در موسم حج آن سال از رحلت خود خبر داده است و دلشوره عجیبی بر دلها نشسته که سرنوشت اسلام بعد از رحلت رسول خدا به کجا میانجامد. شمار فراوانی از جماعت، اشارات صریح رسول خدا(ص) درباره امامت و جانشینی علی(ع) را به خاطر داشتند ولی نگران که مبادا اشارات یاد شده، نادیده گرفته شود!… کاروان چند وادی را پشت سر گذاشته و حالا به صحرای خشکی به نام «جحفه» رسیده است که غیر از چند درخت تنومند بیابانی و ریگهای سوزان چشمانداز دیگری ندارد. رسول خدا(ص) به ناگاه فرمان توقف میدهد؛ آنها که جلوتر رفتهاند بازگردند و آنان که حاضرند توقف کنند تا پشت سر ماندهها از راه برسند. چه اتفاقی افتاده است؟! کسی نمیداند.
۲- آنها که نزدیکترند میبینند که پیامبر خدا(ص) چشمها برهم نهاده و دانههای عرق بر پیشانی مبارکش نشسته است، حالتی که هنگام نزول وحی به رسول خدا دست میداد… «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس… اى پیامبر! آنچه را از جانب خدا بر تو نازل شده [به مردم] ابلاغ کن و اگر چنین نکنی اصلا رسالت خود را به جای نیاوردهای و خدا تو را از (شر) مردم نگه مى دارد»… چه پیامی در میان است که اگر ابلاغ نشود، انگار رسالت پیامبر خدا و آن همه رنج و مرارت بیثمر بوده است؟!…
از جهاز شتران منبر بلندی ساخته میشود. پیامبر اکرم(ص) دست علیبن ابیطالب(ع) را به دست میگیرد و بر فراز منبر میبرد و پیام خدا را به جماعت ابلاغ میکند. ایهاالناس من کنت مولاه فهذا على مولاه (و این سخن را سه بار تکرار میفرماید) اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله… اى مردم هر کس را که من رهبر او هستم این على رهبر اوست. خدایا هر کس او را دوست بدارد دوستش بدار و هر کس او را دشمن بدارد، دشمنش بدار و هر کس او را یارى کند، یاریش بنما و هر کس او را خوار سازد، خوارش کن».
۳- جماعت، گروه گروه خود را به علی میرسانند و انتخاب او را به امامت و جانشینی پیامبر خدا تبریک میگویند. ماجرا اما، هنوز تمام نشده است. پس از اعلام جانشینی علی(ع) پیام وحی دیگری میرسد و رسول خدا(ص) بر جماعت میخواند «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا… امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم».
چرا خداوند متعال پس از انتخاب علی(ع) به جانشینی پیامبر، تاکید میکند که امروز، دین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردهام و راضی شدهام که اسلام دین شما باشد؟ این به آن معنی است که اگر علی برای جانشینی پیامبر خدا و امامت امت برگزیده نشده بود، دین خدا نه فقط کامل نشده بود، بلکه امیدی به تداوم آن نیز نبود! چرا؟!
۴- اکنون سخن از یک نکته بسیار بدیهی در میان است و آن، این که اگر قرار است جامعه بر اساس آموزهها و تعالیم اسلام اداره شود -که باید اینگونه باشد- تشکیل حکومت بر پایه احکام الهی اسلام ضروری است و در غیر اینصورت، انگار اسلام عزیز و بعثت پیامبر خدا(ص) فقط یک واقعه برای ثبت در تاریخ بوده و ادامه آن مورد نظر نبوده است! و از سوی دیگر، تشکیل حکومت بر پایه اسلام نیازمند بر خورداری از حاکمی است که اولاً؛ از مبانی اسلام «آگاهی کامل» داشته باشد و ثانیاً؛ به معنای واقعی کلمه «عادل» باشد. این دو ویژگی «آگاهی کامل» و «عدالت کامل» از ویژگیهای پیامبران و امامان است و این دو ویژگی باید از جانب خداوند تبارک و تعالی مورد تأیید قرار گرفته باشد چرا که اگر اینگونه نباشد، مردمان در شناخت امام به بیراهه میروند و از اختلاف و چندگانگی سر بر میآورند.
۵- اتفاق سرنوشتساز روز غدیر که اگر نبود، ادامه اسلام ناممکن بود، انتصاب امام علی(ع) به حاکمیت و جانشینی پیامبر اعظم است. امام راحل(ره) ما میفرمود: «ولایتی که در حدیث غدیر است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی» و تاکید میکنند که «بنابراین، نباید حدیث غدیر را اینگونه حساب کنیم که میخواهد یک معنویتی را برای حضرت امیر(ع) یا یک شأنی برای ایشان ایجاد کند، بلکه این حضرت امیر است که غدیر را به وجود آورده است، مقام شامخ اوست که اسباب این شده که خدای تبارک و تعالی او را حاکم قرار بدهد».
Monday, 23 December , 2024