در دورانی که هنوز استعمار موفق به برپایی یک حکومت دست‌نشانده همچون رژیم پهلوی در ایران نشده بود، به وسیله عوامل فراماسون خود و با سوءاستفاده از بی‌لیاقتی و ناکارآمدی شاهان و سلاطین، سعی می‌کرد

یکصد و پنجاهمین سالگرد قرارداد ننگین رویتر
برای شاه جز باد هوا باقی نماند

دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
در دورانی که هنوز استعمار موفق به برپایی یک حکومت دست‌نشانده همچون رژیم پهلوی در ایران نشده بود، به وسیله عوامل فراماسون خود و با سوءاستفاده از بی‌لیاقتی و ناکارآمدی شاهان و سلاطین، سعی می‌کرد از طریق انعقاد قراردادهای تحمیلی و یکطرفه، منابع و مخازن و ثروت‌های مادی و معنوی سرزمین ما را به ثمن بخس از آن خود کرده و تحت عنوان امتیازات مختلف به غارت حرث و نسل این کشور بپردازد. ده‌ها قرارداد ننگین و وطن‌فروشانه به خصوص در دوران قاجار و پیش از آن ثمره همین سیاست استعماری بود که بسیاری از منابع ایران را در اختیار خارجی‌ها قرار داد تا برای سال‌ها منافع آن را به جیب خود سرازیر کنند و در مقابل رشوه‌ای هم به شاه و عوامل خود بدهند.
از جمله ننگین‌ترین این قراردادها باید به قرارداد رویتر ‌اشاره کرد که در مردادماه سال ۱۲۵۱ هجری شمسی، وقتی ناصرالدین شاه قاجار برای نخستین‌بار به اروپا سفر کرده بود، به تشویق صدراعظمش، میرزا حسین‌خان سپهسالار و معاونت وزیر امور خارجه وقت میرزا ملکم‌خان با بارون ژولیوس دو رویتر یهودی/انگلیسی بسته شد.
واگذاری همه منابع زیرزمینی و روزمینی به بیگانه
ظاهرا موضوع قرارداد رویتر، ایجاد راه‌آهن از خلیج‌فارس تا دریای خزر بود‌، اما طی این قرارداد، ایران متعهد شد که کلیه اراضی مورد نیاز، مصالح مورد نیاز، انحصار بهره‌برداری از معادن زغال سنگ، آهن، مس، سرب، نفت و جنگل‌ها و آب‌های ایران را به رویتر واگذار نماید. همچنین اجاره گمرکات ایران به مدت ۲۵ سال و امتیاز بانک و موسسات اعتباری نیز به آن اضافه شد به علاوه امتیاز توزیع گاز، زیباسازی شهر تهران، ایجاد راه‌ها، تلگراف‌خانه‌ها و…دهها امتیاز دیگر به رویتر واگذار شد! ۱
در همان زمان بسیاری از کارشناسان و دیپلمات‌های خارجی در شگفت بودند که چگونه ممکن است یک پادشاه این‌گونه اختیار کشورش را در مقابل هیچ، به یک بیگانه واگذار کند.
لرد کرزن (دیپلمات آن روز و صدراعظم آینده انگلیس) در کتاب خود به نام «ایران و مسئله ایران» نوشت: «… وقتی امتیاز رویتر منتشر گشت مندرجات آن حاکی از تسلیم کامل و خارق‌العاده کلیه منابع صنعتی کشور به بیگانگان بود و این کاری بود که هیچ‌گاه در تاریخ سابقه نداشته و حتی شاید خواب آن را هم کسی نمی‌دیده است…»۲
هنری راولینسون سرگرد انگلیسی و از شرق‌شناسانی که ترجمه برخی زبان‌ها و خطوط باستانی را منتسب به وی می‌دانند، در کتاب «انگلیس و روسیه در شرق» نوشت: «… این امتیاز که آن را بزرگ‌ترین خیانت میرزا حسین‌خان سپهسالار نخست‌وزیر ناصرالدین شاه می‌دانند، همه زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان را برای مدت هفتاد سال در اختیار دولت انگیس قرار داد…» ۳
سر دنیس رایت، نخستین سفیر انگلیس در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد نیز در کتاب خود به نام «انگلیسیان در ایران» نوشت: «…افشای مفاد امتیازنامه (رویتر) اروپا را تکان داد. تی یر، سیاستمدار فرانسوی اظهار کرد برای شاه جز باد هوا چیزی باقی نگذاشته‌اند!!….» ۴
فروش ایران توسط پدران شبه روشنفکری امروز
و نکته جالب اینکه باعث و بانی تهیه و امضای این قرارداد ننگین (که آن را در مقابل ۱۰۰هزار لیره باج به شاه ایران تحمیل کردند)، ۲ تن از شبه روشنفکران تاریخ معاصر ایران بودند که همین امروز نیز مورد تقدیس و تجلیل شبه روشنفکران نوکیسه قرار دارند!!
اول؛ میرزا حسین‌خان سپهسالار (که به کمک مانکجی‌هاتریا از فراماسون‌های نشاندار انگلیسی، اولین دولت فراماسون را در ایران تشکیل داد) که دوران صدارتش توسط فریدون آدمیت (یکی دیگر از نویسندگان مورد وثوق جریان شبه روشنفکری)، حکومت قانون و ترقی خوانده شد!! و بارها و بارها در نشریات این جریان مورد تحسین و تجلیل قرار گرفت.
و دوم؛ میرزا ملکم‌خان که در اغلب نشریات به اصطلاح روشنفکری و اصلاح‌طلب، پدر جریان اصلاح‌طلبی لقب داده شده و بارها و بارها به مناسبت‌های مختلف در این نشریات مورد تقدیر و ستایش واقع شده است.
همین میرزا ملکم‌خان است که نخستین لژ فراماسونری را در ایران تحت عنوان «فراموشخانه» به وجود آورد و در سفر دوم‏ شاه در مسئله امتیاز لاتاری با گرفتن چهل هزار لیره‏ از کلنل «دوبوزیک» فرانسوی که مدیر قمارخانه «لت‏ دوژور» بود و تقسیم آن بین شاه و اطرافیانش، «اسباب آن را فراهم آورد» ۵ در این هنگام ملکم که تشکیلات «مجمع آدمیت» را از قبل‏ فراهم آورده بود، با «ادوارد براون» مأمور مخفی انگلیس و «بلمنت» رئیس امور جاسوسی خاورمیانه رفاقتی به هم زد و منزل او محلی برای ملاقات عناصر بی‏اعتقاد و مشکوک ایرانی گردید. ۶ در همان ایام ملکم کوشید تا شعبه‏ای از فراماسونری را تحت‏ نامی دیگر در ایران ایجاد کند که «مجمع آدمیت» نام گرفت.
بازهم روحانیت؛ تنها مردان میدان استقلال و آزادگی
اما بازهم تنها قشری که در مقابل این وطن‌فروشی تاریخی ایستاد، روحانیت و علما بودند. حاج ملا علی کنی از علمای بزرگ تهران و معروف به رئیس‌المجتهدین و از شاگردان «صاحب جواهر» در مقابل این قرارداد اعتراض کرد و همراه گروهی از علما به دشمنی با میرزا حسین‌خان سپهسالار برخاست و وی را بی‌دین خواند. نامه‌های متعدد به ناصرالدین شاه نوشت و لغو قرارداد ننگین رویتر را خواستار شد. ۷
احمد کسروی در جلد اول «تاریخ مشروطه ایران» می‌نویسد: «…نامه‌هایی به ناصرالدین شاه نوشتند که سپهسالار را با خود به تهران نیاورد. این نامه در رشت به دست شاه رسید و چون ملایان در آن زمان بسیار نیرومند بودند‌، شاه ناگزیر شد حکمرانی گیلان را به سپهسالار بدهد. او را در آنجا گذاشت و خود، بی‌او به تهران آمد…»۸
قرارداد رویتر به همت علما و روحانیت لغو شد و یک بار دیگر حضور روحانیون شجاع و آگاه در عرصه سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر ایران باعث شد تا کیان و عزت و همچنین منابع و منافع آن از گزند مطامع بیگانگان دور بماند.
محمدحسن‌خان اعتماد‌السلطنه در کتاب «چهل سال تاریخ ایران» (المآثر و الآثار) از قول بنجامین اولین سفیر آمریکا در عهد ناصری در ایران، در کتاب «سفرنامه بنجامین»، درباره ملا علی کنی می‌نویسد: «…حاج ملا علی کنی مردی مسن، محترم، باوقار و هیبت است ولی به رغم مقام و موقعیت خود، زندگی مجلّل و باشکوهی ندارد و خیلی ساده و معمولی به سر می‌برد. با آنکه املاک و دارایی هم دارد مع هذا درصدد نمایش دادن آنها نیست و در کمال سادگی زندگی می‌کند. موقعی که از منزل خارج می‌شود، فقط سوار یک قاطر سفید رنگ می‌گردد و یک نفر نوکر همراه اوست ولی مردم وقتی از آمدن او مطلع می‌شوند از هر طرف نزد وی می‌آیند و مانند یک موجود فوق طبیعی از این روحانی استقبال می‌کنند. یک ‌اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد… سربازان گارد محافظ سفارت آمریکا در تهران به من می‌گفتند، با آنکه از طرف شاه مامور حفاظت جان من و اعضای سفارت شده‌اند اگر حاج ملا علی کنی به آنها دستور دهد، بدون درنگ من و دیگر اعضای سفارت را خواهند کشت. خوشبختانه مردی که این همه قدرت و نفوذ کلام دارد، کسی است که خیلی رئوف و مهربان و ملایم است و هیچ وقت دستورات شدیدی صادر نمی‌کند…»۹
سیره روحانیت مبارز در دویست سال اخیر
نگاهی اجمالی به تاریخ حداقل ۲۰۰ سال اخیر نشان می‌دهد که روحانیون و علمای اسلام همواره در صف مقدم مبارزه با استعماگران و ‌اشغالگران و متجاوزین به خاک ایران قرار داشتند، اگرچه همواره متهم بودند که دفاع از وطن و کشور و مرز و بوم را درجه دوم تلقی کرده و اصل را حراست از دین و مذهب برمی‌شمردند اما از آنجا که ایران را کشور صاحب‌الزمان (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) محسوب می‌کردند، دفاع و نگهبانی از خاک و مرزهای آن را حراست از دین و اسلام به شمار می‌آوردند. اما آنان که همواره ادعای یقه چاک دادن برای وطن داشتند و با شعار «چو ایران نباشد، تن من مباد» گوش فلک را کر می‌کردند، تقریبا در هیچ‌یک از آوردگاه‌ها و میادین نبرد با ‌اشغالگران و متجاوزین و استعمارگران به طور جدی و یا در خط مقدم حضور نداشته‌اند و به بهانه تجدد و تمدن و پیشرفت، اگر دست همکاری با آن ‌اشغالگران نداده و عمله استعمار نشده بودند، به احتمال زیاد در پستوها و گوشه‌های عزلت، پنهان می‌شدند!!
از جنگ‌های ایران و روس که نخستین میدان این آزمون بود تا جنگ اول جهانی و هجوم ارتش بریتانیا به خاک میهن و ‌اشغال جنوب تا مبارزه با دیکتاتور دست‌نشانده‌ای همچون رضاخان تا مبارزه با پهلوی دوم و طرح‌های استعماری‌اش مانند انجمن‌های ایالتی و ولایتی و لوایح ششگانه و تا قانون حقارت‌بار کاپیتولاسیون و… در هیچ‌یک از این عرصه‌های نبرد با بیگانه و اجنبی، نشانی از شبه روشنفکر و مدعیان ملی‌گرایی و وطن‌پرستی نبود که برعکس‌، اغلب در جبهه استعمار هم رویت می‌شدند اما این روحانیون و علمای اسلام بودند که در همه این میادین نبرد با استعمار، رنج زندان و حبس و تبعید و شهادت را به خود می‌خریدند ۱۰ تا به تکلیف الهی خویش یعنی دفاع از مملکت امام زمان (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) عمل نمایند.
______________________
۱- خاطرات سیاسی امین‌الدوله- ص ٢٢ تا ٣۴ ۲- مصطفی فاتح- پنجاه سال نفت ایران- صفحه ۲۴۵
۳- Henry Rawlinson: England and Russia in the East. Reprint of 1875،Adamant Media Coorporation,
۴- انگلیسیان در ایران- دنیس رایت- ترجمه غلامحسین صدری افشار- صفحه ۱۰۱ ۵- محمد خاتمی- فراماسونری- انتشارات کتاب صبح- چاپ اول‌، ۱۳۸۰ ۶- همان ۷- روح‌الله حسینیان- چهارده قرن تلاش شیعه- صفحه‌های ۲۰۶-۲۵۱ ۸- احمد کسروی- تاریخ مشروطه ایران- جلد ۱- تهران- امیرکبیر- ۱۳۵۷- صفحه ۱۰ ۹- ایران و ایرانیان- ساموئل‌گرین ویلر بنجامین- صفحه ۴۹۹ ۱۰- ریشه‌های انقلاب – آیت‌الله عباسعلی عمید زنجانی