پایگاه خبری تحلیلی پولیتیکو در یادداشتی از گِرِگ کارلستروم، خبرنگار اکونومیست در خاورمیانه و نویسنده کتاب «تا چه مدت اسرائیل زنده خواهد ماند؟» در روز ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳ به نقد سیاستهای بایدن و آمریکا در منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) میپردازد و عنوان میدارد: این روزها با هر یک از مقامات صهیونیست صحبت کنید، احتمال زیادی وجود دارد که آنها به مفهوم کانسپتزیا (اصطلاح «کانسپتزیا» به یک پیش فرضیه فراگیر اشاره دارد که تفسیر ما از واقعیت را تعیین میکند.) اشاره کنند. این اصطلاح به کمیسیون تحقیق پس از جنگ غافلگیرکننده یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ بازمیگردد، راهی برای توصیف نهتنها شکستهای عملیاتی اطلاعات، بلکه شکستهای مفهومی. اکنون نیز مانند آن زمان، سرویسهای امنیتی اسرائیل سیاستی را بر اساس یک فرض ناقص ساخته بودند: این بار، حماس بر حفظ سیطره خود بر غزه تمرکز کرده بود و علاقه خود را به رویارویی گسترده با اسرائیل از دست داده بود. این مفهوم منطقی بود- تا زمانی که حماس با (عملیات طوفانالاقصی ) و کشتن بیش از ۱۴۰۰ اسرائیلی در ۷ اکتبر ثابت کرد که به شدت اشتباه است.
پولیتیکو میافزاید: در حال حاضر همه در واشنگتن به جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور، که در سخنرانی در ۲۹ سپتامبر گفت که «منطقه خاورمیانه امروز ساکتتر از دو دهه گذشته است.» طعنه میزنند. اما حتی اگر حماس حمله خود را انجام نمیداد، باید چشمان خود را بالامیبردند (بیشتر مراقب بودند).
این پایگاه خبری آمریکایی مدعی است: خارج از شورای همکاری خلیجفارس، باشگاهی از پادشاهیهای نفتی پایدار، این منطقه کمانی از کشورهای شکست خورده یا در حال شکست است. چهار کشور درگیر جنگ داخلی هستند. مصر، پرجمعیتترین کشور عربی، در آستانه نکول(عدم توان بازپرداخت بدهیها) قرار دارد، در حالی که لبنان یکی از بدترین بحرانهای اقتصادی در تاریخ خودرا تحمل میکند. فهرست مصیبتها ادامه دارد و خاورمیانه(غرب آسیا) تنها در صورتی ساکت به نظر میرسد که کسی آن را نادیده بگیرد. اما این دقیقاً همان کاری است که دولت بایدن تلاش کرده است.
پولیتیکو همچنین عنوان میدارد: مقامات آمریکایی برای بیان «دکترین بایدن» در منطقه تلاش کردهاند، اما سالیوان در سخنرانی ماه سپتامبر خود بسیار نزدیک شد: «ما میخواهیم (تنش) منطقه خاورمیانه (غرب آسیا) را کاهش دهیم، تنشزدایی کنیم و در نهایت یکپارچه کنیم.»
این پایگاه مدعی است: برای انجام این کار، دولت بر سه رشته سیاست تکیه کرد: ترویج عادیسازی اعراب و اسرائیل، پیگیری دیپلماسی با ایران و تلاش برای ادغام اقتصادی. این رشتهها به منظور تقویت یکدیگر بودند. آنها تنشهای سالهای ترامپ را کاهش میدهند، اتحاد امنیتی جدیدی در منطقه ایجاد میکنند و همه را در یک دایره با فضیلت از ثبات و رشد حبس میکنند.
در ادامه این یادداشت عنوان شده است: همه چیز دیگر چشمپوشی شد. درگیری اسرائیل و فلسطین نادیده گرفته شد. پستهای کلیدی دیپلماتیک خالی ماندند: دولت تا ماه مارس امسال به خود زحمت تعیین سفیر در مصر را نداد. سال گذشته از یک دیپلمات آمریکایی خواستم تا سیاست کشورش در سوریه را شرح دهد. شانه بالا انداخت و خندید. او گفت که وظیفه او این بود که خاورمیانه (غرب آسیا) را دور از میز بایدن نگه دارد و سخنانی را تکرار میکند که من از سال ۲۰۲۱ بارها از مقامات آمریکایی شنیده ام.
پولیتیکو خاطرنشان میکند: این مفهوم معیوبی در آمریکا بود. این کشور فکر میکرد که گسترش پیمان ابراهیم و دستیابی به آتشبس با ایران به آن اجازه میدهد تا از (مسائل) خاورمیانه (غرب آسیا) جدا شود.
در ادامه این رسانه مدعی است: اما درگیری که آمریکا سعی کرد نادیده بگیرد، اکنون خاورمیانه (غرب آسیا) را به آستانه جنگی گستردهتر سوق داده است که توسط ایران و نیروهای نیابتی آن دامن زده شده است. ائتلاف امنیتی جدید اعراب و اسرائیل در هیچ کجا یافت نمیشود: اکثر کشورهای عربی برای ایفای نقش در این بحران ضعیفتر از آن هستند و آمریکا را مجبور میکند تا نیروها را به منطقهای که میخواست ترک کند، بازگرداند.
پولیتیکو میافزاید: تمرکز اصلی سیاست بایدن عادیسازی اعراب و اسرائیل بوده است، ایدهای که او از دولت دونالد ترامپ به ارث برده و مشتاقانه از آن استقبال کرده است. تیم او ساعتهای زیادی را صرف صحبت با مقامات سعودی و اسرائیلی درباره توافق سهجانبه کرده است که به موجب آن سعودیها اسرائیل را به رسمیت میشناسند و به توافقنامه ابراهیم میپیوندند.
برخی از تقویتکنندگان تلاش کردند تا استدلال کنند که این توافقنامه میتواند با دادن اهرمهای بیشتر به کشورهای عربی بر تصمیمگیری اسرائیل به فلسطینیان کمک کند. این یک تفکر رویایی بود. استدلال قابل قبولتر برای این معامله این بود که عادیسازی به ایجاد ساختار امنیتی جدید در منطقه کمک میکند.
این رسانه مدعی است: اولین دو کشوری که اسرائیل را در سال ۲۰۲۰ به رسمیت شناختند، امارات متحده عربی و بحرین، در مخالفت اسرائیل با ایران مشترک بودند. عربستان سعودی هم همینطور. امید آمریکا این بود که این احساس تهدید متقابل یک اتحاد نظامی و امنیتی را تقویت کند. برای مثال، اگر کشورهای عربی و اسرائیل میتوانستند دفاع موشکی خود را یکپارچه کنند، میتوانستند بدون اتکا به کمک آمریکا از منطقه در برابر ایران و نیروهای نیابتی آن محافظت کنند. شاید روزی آنها بتوانند فراتر رفته و «ناتوی عربی» را تشکیل دهند.
در ادامه عنوان شده است: این همیشه یک خیال بود. هفتهها پس از به رسمیت شناختن اسرائیل توسط امارات، انور قرقاش، مشاور سیاست خارجی رئیسجمهور امارات، گفت که هدف از ایجاد ائتلاف علیه «این کشور یا آن حزب» نیست، که اشارهای نه چندان پنهان به ایران است. یکی از دیپلماتهای خلیجفارس سال گذشته به من گفت: «توافقنامه آبراهام برای پیشبرد منافع ما بود و جنگ با ایران یکی از آنها نیست».
پولیتیکو اذعان دارد: مطمئناً، طی چند هفته گذشته، کشورهای حاشیه خلیجفارس با اسرائیل که با فهرست فزایندهای از نیابتهای ایران مبارزه میکند، در صفوف خود قرار نگرفتهاند. آنها نگران هستند که جنگ غزه به درگیریهای منطقهای گستردهتر تبدیل شود. سعودیها حملاتی را که در سال ۲۰۱۹ به میادین نفتی آنها صورت گرفت، به خاطر دارند که نیمی از تولید آنها را به طور موقت از بین برد. امارات متحده عربی پس از حمله پهپادی به ابوظبی در سال گذشته که منجر به کشته شدن سه کارگر مهاجر شد و وجهه کشور را به عنوان واحه ثبات مخدوش کرد، همچنان ناامید است. هر دو توسط گروههای مورد حمایت ایران انجام شد.
در ادامه این یادداشت عنوان شده است: از ۷ اکتبر، آمریکا دو گروه ناو هواپیمابر را به شرق دریای مدیترانه هجوم آورده، باتریهای دفاع موشکی را در سراسر خاورمیانه مستقر کرده و هواپیماهایی از نیروها را اعزام کرده است. در همین حال، کشورهای حاشیه خلیجفارس سعی کردهاند بیطرف بمانند. سعودیها نشان دادهاند که همچنان به تنشزدایی که در ماه مارس با ایران انجام دادند، متعهد هستند. رهبران امارات به طور علنی با اسرائیل همدردی کردهاند و درخصوصی از ایده سرنگونی حماس مشتاق هستند. اما آنها نیز به دنبال اجتناب از جانبداری در هر درگیری منطقهای بودهاند. کشورهای حاشیه خلیجفارس که مجبور به انتخاب بین تمایل آمریکا برای یک اتحاد امنیتی منطقهای و منافع شخصی فوری خود شدند، دومی را انتخاب کردند.
پولیتیکو در ادامه با اشاره به توافق اخیر ایران و آمریکا عنوان میدارد: با وجود اعتراضات جمهوری خواهان، هیچ ارتباطی بین معامله زندانیان و حمله حماس وجود ندارد. مقامات ارشد نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در مصاحبههای چند هفته گذشته تاکید کردند که ایران و نیروهای نیابتی آن از اقدامات حماس شگفت زده شدهاند. هیچ مدرک معتبری وجود ندارد که نشان دهد ایران حمله به اسرائیل را تایید یا مجوز داده است.
بایدن در نهایت نتوانست برنامه هستهای و گروههای نیابتی ایران را محدود کند.
در ادامه عنوان شده است: با این حال، ایران میلیاردها دلار برای ایجاد شبکه نیابتیهایی که به اسرائیل حمله کرده و منطقه وسیعتر را تهدید میکند، سرمایهگذاری کرده است. منطق برجام این بود که برنامه هستهای ایران تهدیدی بزرگتر از آن گروههای نیابتی است – که انتخاب محدود کردن اولی در حالی که دومی را نادیده میگیرد، یک معامله قابل دفاع بود. بایدن در نهایت به سیاستی دست یافت که نمیتوانست هیچ یک از آنها را محدود کند.
سال ۲۰۲۳ مرگبارترین سال ثبتشده برای فلسطینیان در کرانه باختری اشغالی بود
پولیتیکو خاطر نشان کرد: به همان اندازه که بایدن بر آن تاکید کرد، چیزی که نادیده گرفت، گویا است. مناقشه اسرائیل و فلسطین همچنان یک مشکل داغ است: تقریباً هیچ موضوع دیگری نمیتوانست کل منطقه را به آستانه جنگ برساند. حتی قبل از حمله حماس، سال ۲۰۲۳ مرگبارترین سال ثبت شده برای فلسطینیان در کرانه باختری اشغالی بود، جایی که تشکیلات خودگردان فلسطین، نهاد خودگردان محدودی که ۳۰ سال پیش توسط توافقنامه اسلو تأسیس شد، به تدریج قدرت خود را از دست میدهد. پولیتیکو میافزاید: با این حال، برای سالها، آمریکا به خود اجازه داده است که توسط بنیامین نتانیاهو رهبری شود. این تنها جایی نیست که سیاست آمریکا در آن منحرف به نظر میرسد. تعداد کمی از نیروها را در عراق و سوریه نگه داشته است، استقرارهایی که مانند اندامهای باقی مانده دیگر به نظر نمیرسد در خدمت اهداف عملی باشند. در عین حال، نشان داده است که میخواهد حضور نظامی خود را در خاورمیانه کاهش دهد تا بر اروپا و آسیا تمرکز کند. نمایشهای گاه به گاه – پرواز بمبافکنهای ۵۲ B در نیمه راه جهان برای هیاهوی خلیجفارس- ارزش بازدارندگی کمی دارد. آمریکا همچنان قدرت منطقه است، اما قدرتی بیعلاقه و سردرگم است. مقامات اماراتی هنوز از این واقعیت که تماس همتایان آمریکایی آنها پس از حمله هواپیمای بدون سرنشین در سال ۲۰۲۲ چند روز طول کشید، نگران هستند. پولیتیکو مدعی است: عبدالفتاح السیسی، دیکتاتور مصر، کشورش را با هزینههای هنگفت برای پروژههای فیل سفید (فیل سفید اصطلاحی است که برای اشاره به داراییهایی به کار میرود که مالک آنها نمیتواند بهسادگی از بندِ آنها رها شود و در عین حال میزان استفاده و مفیدبودنشان نسبت به هزینه نگهداریشان ناچیز است.) و واردات تسلیحات درگیر بحران بدهی کرده است. نگرانی دربارهی دورنمای ورشکستگی مصر هستند که میتواند بزرگترین ملت عرب را بیثبات کند و شاید موجی از پناهجویان را به خارج از کشور بفرستد فزاینده است و مقامات آمریکایی از آن چشم پوشی کردند. اولویت اصلی آنها در مصر متقاعد کردن سیسی برای نهائی کردن قرارداد واگذاری دو جزیره دریای سرخ به عربستان سعودی بوده است، که آنها آن را گامی به سوی توافق عادی سازی عربستان و اسرائیل میدانستند.
این پایگاه عنوان میدارد: سیاستمداران در خاورمیانه اغلب از نفوذ آمریکا اغراق میکنند. آمریکا یک ابرقدرت است، اما نه دانای کل یا قادر مطلق. در زمانی که اسرائیلیها و فلسطینیها با اختلافات داخلی درگیر بودند، برای بایدن دشوار بود که پیشرفت زیادی در زمینه صلح اسرائیل و فلسطین داشته باشد. او همچنین نمیتوانست مصر را از بحران مالی بیرون بکشد یا سیاستمداران لبنان را متقاعد کند که شروع به مقابله با بحران خود کنند. اما یک سیاست واقعبینانه خاورمیانه حداقل باید از این فرض شروع شود که این نوع چیزها مشکل هستند.
در پایان این یادداشت عنوان شده است: خاورمیانه بر روی میز رئیسجمهور بازگشته است: او با حمایت قاطع خود از اسرائیل، سرپرستی مشترک یک جنگ ویرانگر بدون پایان بازی مشخص را برعهده گرفته است. در اینجا نیز دولت برخی از خیالات خام خود را تعقیب کرده است. وادار کردن به پذیرش پناهندگان غزه را که مصر هرگز آنها را نمیخواهد (یکی از آنان است). (بیم آن است که پناهندگان موقت به آوارگان دائمی تبدیل شوند.)
تقریباً هر روز از تاکتیکهای اسرائیل با تعداد وحشتناک کشتهشدگان غیرنظامی و استراتژیاش انتقاد میکند، بدون چشماندازی از آنچه پس از حماس میآید – اما همچنان به حمایت کامل از جنگ اسرائیل در غزه ادامه میدهد. به نظر میرسد که چیزهای بد هنوز بر خوبیها سایه میاندازد و دولت بایدن برنامهای برای مقابله با آن ندارد.
Wednesday, 20 November , 2024