رفت که رفت!
گفت: چند تن از نمایندگان به یکی از وزیران معرفیشده که سابقه و کارنامه قابل قبولی ندارد و در بسیاری از مواضع و عملکردها با اصول و مبانی نظام زاویه داشته است، پیشنهاد کردهاند که مطلبی بنویسد و در آن به طور تلویحی گذشته خود را نفی کند!
گفتم: که چه بشود؟!
گفت: برای این که نمایندگان به او رای بدهند و اعتبارنامه او تایید شده و بتواند وزیر بشود!
گفتم: یعنی با این نوشته کارنامه سیاه او پاک میشود؟! اقدام این چند نماینده که خیانت به نظام و پایمال کردن حق مردم و تیشهزدن به ریشه وفاق ملی است.
گفت: ای عوام! کجای کاری؟! تازه این اقدام پلشت و خیانتبار خود را خدمت به نظام و «وفاق ملی» هم میدانند!
گفتم: باید مواظب خودشان باشند که مبادا دشمنان نظام این «مغزهای متفکر»! را برای استفاده در مراکز استراتژیک خود بدزدند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: مجرمی را برای اعزام به دادگاه به یک مامور سپردند. وسط راه به مامور گفت؛ کبریت داری؟ میخوام سیگار بکشم. مامور گفت؛ نه و مجرم گفت پس دستبندم را باز کن از این بقالی کبریت بخرم! و رفت که رفت! چند روز دیگر از قضا همان دزد را به همان مامور سپردند. بازهم وسط راه کبریت خواست و گفت دستبندم را بازکن! و… مامور که متوجه کلک او شده بود دستبند را باز کرد ولی گفت؛ خیال کردی خیلی زرنگی؟ همین جا وایستا، این دفعه خودم میرم کبریت میخرم و دزد بازهم رفت که رفت!
Friday, 22 November , 2024