میتوان گفت پدیده شیطانی صهیون پس از اینکه گروهی از جادوگران فرعونی که در زمره پیروان حضرت موسی (علیهالسلام) در آمده بودند تا در میان یاران آن حضرت اختلاف بیندازند، از قوم ایشان جدا شدند و در پیرامون سامری و گوساله معروفش تجمع کردند، شکل ابتدائی خود را یافت.
آنها در آغاز دین یهود را بهانه و خاستگاه خود قرار داده بودند اگرچه حضرت موسی (علیهالسلام) نفرینشان کرد و آنها در میان مشرکان فرعونی باقی ماندند و همواره مترصد بودند تا اقلیت بسیار اندک خود را با شرارت و اعمال شیطانی در مقابل اکثریت دیگر ادیان الهی در موضع قدرت بنشانند.
از همین رو ابتدا با اختلاف اندازی و سوءاستفاده از اعتقادات دین یهود، پیروان دیگر ادیان را به جان هم انداختند و سپس با انباشت سرمایههای نامشروع، حاکمیت خویش را در بازارها و شریانهای اقتصادی اروپا که نبض دربارها را نیز در دست داشت، گسترش دادند.
یکی از نخستین اقداماتشان برای برافروختن اختلاف در میان پیروان ادیان توحیدی، جنگهای صلیبی بود. آنها از همین جنگهای صلیبی برای نفوذ در میان مسیحیت که اکثریت قابل توجهی از متدینین را شامل میگردید، استفاده نموده و نخستین تخمهای نفاق را با به خدمت گرفتن گروهی از شوالیههای صلیبی، تحت عنوان «شوالیههای معبد سلیمان» در دین عیسوی کاشتند. شوالیههای معبد، خود و دست آموزانشان را تحت عنوان نگاهدارندگان راز جام مقدس و نسل حضرت عیسی مسیح(علیهالسلام) در سراسر اروپا پراکندند و بنیاد فرقههای مخفی و مرموزی همچون فراماسونری و کابالا، به مثابه بازوهای سیاسی تفکر صهیونی را پی افکندند.
سنگینترین تهاجم فرهنگی صهیون
تهاجم دوم و شاید سنگینترین تهاجم فرهنگی اندیشه صهیون به مسیحیت در اوایل قرن شانزدهم تحت عنوان «پروتستانتیزم» شکل گرفت و یکپارچگی مسیحیت تحت تاثیر انشقاقی مهلک واقع شد. اندیشههای مسیحی با آموزههای صهیونی آمیخته گشت و پروتستانتیزم به عنوان شاخه تهاجمی و ریشه بسیاری از فرقههای شبه مسیحی با تفکر صهیونی، حیات خود را در دل مسیحیت و با جذب دهها میلیون پیرو جدید آغاز کرد.
پروتستانتیزم در وهله نخست با نفی اندیشه کاتولیسیسم، تفکر مادی و سکولار را فرا راه پیروان خویش قرار داد و حیات دنیوی را بر زندگی اخروی ارجحیت بخشید تا انسان را از اهداف والای الهی منحرف گردانده و به سوی خود یا اومانیسم و مرزهای حقیر مادی، محدود و محصور نماید.
شکلگیری بنیاد صهیونیسم امروزین
قرن ۱۵ میلادی: در این قرن، یهودیان از تمدن مسیحی اروپا طرد شده، مجبور شدند در مناطق محصور (گتو) زندگی کنند. کلیسای کاتولیک، سقوط اورشلیم و پراکنده شدن قوم اسرائیل را مجازاتی از جانب خداوند میدانست که به دلیل بر صلیب کشیدن مسیح بدان گرفتار شدهاند، از اینرو کوشید تا یهودیان را از اروپا بیرون براند یا آنان را از آیین یهود برگرداند که در کشورهایی مثل پرتغال و اسپانیا، این اتفاق رخ داد.
قرن ۱۶ میلادی: در این قرن، جنبش اصلاح دینی (پروتستانیسم) جریان مسیحیت یهودی را پدید میآورد. «مارتین لوتر» مؤسس پروتستانیسم، در سال ۱۵۳۳ کتاب «مسیح، یهودی متولد شد» را به رشته تحریر درآورد و به یهودیان به عنوان فرزند پروردگار اعتبار بخشید و عهد قدیم را مرجع والاترین اعتقادات مسیحی دانست. در سال ۱۵۳۸ وقتی به دستور «هنری دوم»، انگلستان از کلیسای کاتولیک جدا شد، مسیحیت یهودی همراه با جنبش اصلاح دینی در انگلستان رونق یافت.
در قرن شانزدهم، با پدید آمدن فرقه پیوریتانیسم در دل پروتستانها، اعتقاد به طرح خداوند برای پایان تاریخ، از سوی مسیحیت یهودی وارد مناقشات مذهبی شد. پیوریتنها براین باور بودند، تاریخ خداوندی با ظهور مسیح و آغاز هزاره خوشبختی شروع خواهد شد. در این میان کتاب دانیال نبی(عهد قدیم) و مکاشفات یوحنا (عهد جدید) مورد تفسیر جدید قرار گرفت که بر اساس آن، پیش از بازگشت مسیح برای حکومت بر جهان در هزاره خوشبختی، دو گام عظیم برداشته خواهد شد:
الف ـ بازگشت یهودیان به صهیون (اورشلیم) و برپایی اسرائیل بزرگ
ب ـ برپایی جنگ آخرالزمان یا آرماگدون
ماموریت آخرالزمانی انگلیس
از این رو، انگلستان قرن شانزدهم، این رسالت شبه مقدس را بر عهده گرفت تا یهودیان را پیش از آمدن مسیح و حکومت بر جهان، به اورشلیم اعزام کند. این خیزش، در دوران رنسانس رونق بیشتری یافت. «جان لاک» (بنیانگذار لیبرالیسم)« ژان ژاک روسو» (فیلسوف قراردادهای اجتماعی ) «کانت» و «جان میلتون» همگی طرفدار اندیشه تأسیس اسرائیل بودند. از این رو، جنبش صهیونیسم مسیحی چند سده پیش از صهیونیزم یهودی شکل گرفت.
در قرن ۱۷ میلادی، با مهاجرت پیوریتنها به آمریکا، این جنبش به اوج خود رسید. آنها این تفکر را با خود به آمریکای کشف شده بردند و آن را «اسرائیل جدید» نامیدند. به زبان عبری نماز میخواندند و نام فرزندانشان را از داستانهای تورات انتخاب میکردند. اوّلین کتابی که در آمریکا منتشر کردند، «مزامیر داوود» بود. با قتلعام سرخپوستها، یک کشور بزرگ برای جنبش مسیحیت یهودیگرا که از انگلستان شروع شده بود، پدید آمد.
در قرن هجدهم، با رشد پیوریتنها و کالوینیستها و سپس اوانجلیستها، تفکر مسیحی بنیادگرا مبتنی بر بازگشت یهود به فلسطین، برای پایان تاریخ و آغاز هزاره به اصطلاح خوشبختی با ظهور مسیح، جایگاه ویژهای در فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی یافت.
سرزمین موعود در قبرس یا اوگاندا نیست
در قرن نوزدهم، صهیونیسم مسیحی آمریکایی در مورد اقامت یهود در فلسطین از دیگران پیشی گرفت. رهبر این حرکت «ویلیام بلاکستون» (مبلغ مسیحی پروتستان) بود که طیّ نامهای به «هریسون» (رئیسجمهور وقت آمریکا) از وی خواست برای بازگرداندن یهودیان به فلسطین دخالت کند. موضع بلاکستون حتی شدیدتر از «هرتزل» (مؤسس صهیونیسم یهودی) به نظر میرسید که اندیشه ایجاد یک سرزمین قومی را برای یهودیان در قبرس یا اوگاندا پیشنهاد میکرد. بلاکستون نسخهای از تورات را که صفحاتی از آن علامت زده شده بود، برای هرتزل فرستاد و به او یادآوری کرد که تورات، فلسطین را به عنوان سرزمین موعود برای قوم برگزیده تعیین کرده است.
در قرن بیستم این اندیشه در اعتقادات دینی و فرهنگ مردم آمریکا نهادینه شد و به برنامههای دولتمردان هم راه یافت.
بنابراین غرب جدید، فقط غرب فوق مدرن و سرمایهدار نیست، بلکه یک جریان قوی شبه مذهبی با اندیشههای توراتی برای پایان تاریخ به شمار آمده و هسته مرکزی آن ایالات متّحده و سپس انگلستان معرفی میشود که در حال تبلیغ و نفوذ این بنیادگرایی در مسیحیت کاتولیک اروپا نیز هست.
اصول و مبانى جریان اوانجلیسم بر این قاعده است که آمریکا را مسیح به وجود آورده تا در آخرالزمان علیه ضد مسیح (دجّال یا آنتی کرایست) در جنگ نهایى مقدس آرماگدون بجنگد. از این رو آنها همواره خواستار یک آمریکاى قدرتمند و مقتدر هستند و از افزایش بودجه نظامى حمایت مى کنند.
آنها حضور نظامى آمریکا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مىدانند، در سخنرانیهاى دینى خود ترویج مى کنند که قدرتهاى شیطانى درصدد نابودی آمریکا هستند. اوانجلیستها با تبلیغات گسترده در دهه اخیر، احساسات عمیقی در میان پیروان خویش براى جنگ آرماگدون به وجود آوردهاند و هر کسى را که با آنها موافق نباشد ضد دین، ضد مسیح و ضد اخلاق معرفى مىکنند و به هواداران خود آموزش مى دهند که از مخالفان خود تنفر شدید داشته باشند.
جنگ آرماگدون به سرکردگی آمریکا
آنها اعتقاد دارند که صهیونیستهاى یهودى فلسطین اشغالى در آغاز هزاره سوم میلادى دو مسجد اقصى و صخره در بیت المقدس را منهدم خواهند نمود و به جاى، آن معبد بزرگ را بنا خواهند کرد. میگویند روزى که یهودیان، مسجدالاقصى و مسجد صخره در بیت المقدس را منهدم کنند، جنگ نهائى آرماگدون به رهبرى آمریکا و انگلستان آغاز خواهد شد. در این زمینه رهبران دینى اوانجلیست کتابهاى متعددى را طی دهههای گذشته در آمریکا به چاپ رسانده و نام آنها را «کتابهاى آرماگدون» گذاشتهاند.
اوانجلیستهاى متعصّب در آمریکا حدود ۱۲۰ میلیون پیرو دارند و در هر دو حزب بزرگ آمریکا یعنى جمهوریخواه و دموکرات صاحب نفوذ هستند. به عبارتی امروزه همراه صهیونیستهاى یهودى، دولت ایالات متحده آمریکا را کاملاً در اختیار گرفتهاند.
در ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهاى پروتستان، ۱۵۰۰ فرقه مسیحى معتقد به جنگ آرماگدون، تبلیغات گستردهای انجام مى دهند و براى تسریع در ظهور مسیح مورد نظرشان و در واقع برای نابودی سراسر جهان تلاش مینمایند، چرا که مطابق اعتقادات آنها، مسیح فقط بعد از نابودى کامل جهان ظهور خواهد نمود. نویسندگان غربى این اعتقادات را به عنوان «تروریسم مقدس» معرفى مىکنند.
جنگ صلیبی جدید
اصول سیاست خارجى آمریکا امروز بر «حمله پیشگیرانه» علیه کشورهایى که مخالف سیاستهاى آمریکا هستند، استوار است. بعد از به وجود آوردن حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، دولت آمریکا جنگ علیه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ علیه تروریسم آغاز کرد. اکثر دولتمردان آمریکا که از اوانجلیستهاى جنگطلب به شمار میروند، ظاهرا با هدف عملى نمودن خواستههاى تحریف شده مسیح و پیشگوییهاى انجیل جعل شده، در آغاز هزاره سوم میلادى و به بهانه جنگ علیه تروریسم، جنگ صلیبى جدیدی را علیه اسلام آغاز کرده و قصد دارند که این جنگ را تا سلطه مطلق بر جهان اسلام ادامه دهند.
دولتمردان آمریکایى، قرن بیست و یکم را «قرن آمریکا» قلمداد کردند. در این رابطه «مرکز هسته مشاوران» در آمریکا مطالعات و پژوهشهاى هماهنگى درباره سلطه کامل بر جهان اسلام انجام دادند که شعار آنها «از جمهورى تا امپراتورى» است. هدف اصلى دولت آمریکا و صهیونیسم بین المللى نابودى کامل اسلام و مسلمانان بوده که با تسلط کامل بر جهان اسلام مىخواهند ارزشهاى ضد اسلامى خود را بر مسلمانان جهان تحمیل نمایند.
امروزه، شناختن و شناساندن خطر صهیونیسم جهانی برای جامعه بشری، بهطورعام و برای جهان اسلام، بهطورخاص و برای جمهوری اسلامی ایران، بهطوراخص، از وظایف اولیه و اصلی روشنفکران و محققان مسلمان و متعهد جامعه ما است.
Saturday, 23 November , 2024