کافی
حکایتی شنیدنی از راه انداختن کار مردم: «شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی»!
🔹 شهید شیخ احمد کافی نقل می کرد که: شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.می خواست کمکش کنم. 🔹لباس مناسب […]
Monday, 23 December , 2024