اشاره | پروندهی ویژهی «جنگ جهانی غذا» پس از معرفی کنشگران جهانی عرصهی غذا و ابرکمپانیهایی که دستکم طی ۱۲۰ سال گذشته در این راستا گام برداشتهاند، به بخشهایی رسید که کنش این کمپانیها در میهن عزیزمان را نشان میدهد. برای نشان دادن اهداف و متودهای نفوذ خطرناک این کمپانیها، و خلأهای سیاسی و امنیتی موجود […]
اشاره | پروندهی ویژهی «جنگ جهانی غذا» پس از معرفی کنشگران جهانی عرصهی غذا و ابرکمپانیهایی که دستکم طی ۱۲۰ سال گذشته در این راستا گام برداشتهاند، به بخشهایی رسید که کنش این کمپانیها در میهن عزیزمان را نشان میدهد.
برای نشان دادن اهداف و متودهای نفوذ خطرناک این کمپانیها، و خلأهای سیاسی و امنیتی موجود در کشور، یک مورد خاص را مورد مطالعهی ویژه قرار دادیم؛ «کنت مایکل کویین»، رفیق و همکار نزدیک کیسینجر از ۱۹۶۸ تاکنون (دقیقاً ۵۰ سال) در شورای امنیت ملی آمریکا بوده است. وی از اولین روز هزارهی سوم، رئیس بنیاد جایزهی جهانی غذا – بنیانگذاری شده توسط بنیاد راکفلر -است، و با این ابزار، بنیاد راکفلر را به محور فناوری کشاورزی در دنیا تبدیل کرده است. کوئین همچنین متخصص براندازی نرم با ابزار کشاورزی است.
وی سال ۱۳۹۳ به ایران آمد و در بالاترین سطوح کشاورزی ایران به ریلگذاری پرداخت. روابط سیاسی بین ایران و آمریکا را یک گام سهلتر کرد، از سوی وزیر جهادکشاورزی ایران، محمود حجتی، از او تقدیر قابل توجهی شد، و برنامههای بعدی کشاورزی در ایران را پی گرفت. طرفه اینکه دیدار او با وزیر جهادکشاورزی ایران دو سال بعد از آن نیز در اکسپوی میلان ۲۰۱۵ تجدید شد.
و این همه حاصل تجمع کسانی است که در وزارت جهادکشاورزی حضور دارند و دورههای ارشد و دکتری خود را ذیل بنیاد راکفلر گذراندهاند؛ سندی از بنیاد راکفلر تعداد این افراد را حداقل ۱۵۴ نفر اعلام میکند. بصورت خاص، به اذعان کنت کوئین این جلسه به ابتکار یکی از این دانشآموختگان راکفلر که مسئولیت پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی کرج را عهدهدار بوده – یعنی بهزاد قرهیاضی – برگزار شده است.
گزارش زیر، ترجمهی بخش اول از گفتگوی کوئین، با ژورنال معتبر «یواسفودآبزرور» است که طی دو شماره – 8 و ۱۱ فوریهی ۲۰۱۶ – منتشر شده و حاوی نکات بسیار مهمی از این مأموریت خاص است.
پرسش مهم این که نفوذ بنیاد راکفلر در کشاورزی ایران تا چه اندازه عمیق و تعیینکننده است؟
۱٫ ترجمهی بخش اول
مقدمه
«کشورهای دیگر در این نوع تحقیقات عمومی مشارکت میکنند؛ حتی چین در این نوع تحقیقات کشاورزی بیشتر از آمریکا سرمایهگذاری میکند. در اینجا ما زمینهای داریم که ایالات متحده، بدون تردید، در حوزهی تغذیه جهان نقش رهبر را ایفا میکند. این رهبری بهدلیل کار دانشمندان، محققان، شرکتها، کشاورزان و تولیدکنندگان، و همچنین کمکرسانیِ ما به فنآوری و دانش فنی کشاورزی در آنسوی مرزهای ماست. با این وجود، در مجموع به نظر میرسد که جامعهی ما در حال تصمیمگیری است – شاید با روش عدم اتخاذ تصمیم – که ما نمیخواهیم این روند را ادامه دهیم، این شرایط ممکن است به این منجر شود که این نقش اساسی را کنار بگذاریم.»
نقل قول از دکتر کنت کوئین
دربارهی جایزهی جهانی غذا: جایزهی جهانی غذا یک جایزهی بینالمللی است که از دستاوردهای افرادی که در موضوع «توسعهی انسانی پیشرفته با افزایش کیفیت، کمیت یا دسترسی به غذا» نقش داشتهاند، تقدیر میکند. این جایزه توسط دکتر نورمن بورلاگ پایهگذاری شد. او در سال ۱۹۷۰ جایزهی صلح نوبل را بهواسطه تلاشهایش در عرصهی جهانی کشاورزی دریافت کرد. سازمان جایزهی جهانی غذا در دسموینزِ ایالت آیووا قرار دارد. این سازمان با حمایت مالی یک تاجرِ خیّر، به نام «جان روان» تشکیل شد. این سازمان از برنامههای مختلفی نظیر انستیتو جوانان و بورسیههای تحصیلی حمایت مالی میکند.
دربارهی دکتر کنت کوئین: کنت کوئین رئیس سازمان جایزهی جهانی غذاست؛ یک دیپلمات کهنهکار که سفیر اسبق ایالت متحده در کامبوج بوده و در ارائهی خدمات بینالمللی در وزارت امور خارجهی آمریکا سابقهی ۳۲ ساله داشته است. طی دوران حرفهای دیپلماتیک، او بهعنوان مشاور در توسعهی مناطق دورافتاده در دلتای مکونگ –در ویتنام – فعالیت کرده؛ همچنین در سمتهایی مانند عنصر شورای امنیت ملی آمریکا در کاخ سفید، معاون دستیار وزیر امور خارجه و همچنین ریاست ادارهی مفقودان و اسرای جنگی مشغول به کار بوده است. او بهواسطه تجربهاش در مسائل هندوچین، و موضوعاتی مانند امنیت بینالمللی و غذای جهانی بهطور ویژه مورد تقدیر قرار گرفته است. دکترای او ریشههای رژیم پولوپوت (توضیح تسنیم: خمرهای سرخ) را مورد بررسی قرار داد.
دکتر کوئین موفق به دریافت نشانها و جوایز بسیاری شده؛ که برخی از آنها عبارتند از دریافت نشان قهرمانی و شجاعت وزارت امور خارجهی آمریکا، به پاس تلاشهایش برای محافظت از شهروندان آمریکایی که در کامبوج در معرض خطر قرار داشتند. او تنها غیرنظامیای است که مدال نیروی هوایی ایالات متحده را برای شرکت در عملیات رزمی در ویتنام دریافت کرده است.
سؤال: شما رهبری جایزهی جهانی غذا را عهدهدار شدهاید؛ سازمانی که میراثدار دکتر نورمن بورلاگ برندهی جایزهی صلح نوبل است، کسی که خدمات ارزندهای را برای بهبود امنیت غذایی جهان انجام داد. در موقعیت فعلی در رابطه با این میراث با چه چالشها و مواهبی روبهرو هستید؟
کوئین: من همواره دربارهی مصادیق قدرتمند میراث دکتر بورلاگ، روش زندگی او و دیدگاههای او در کشاورزیای که دغدغهاش را داشت، فکر میکردم؛ اما اکنون که به موضوعاتی نظیر امنیت غذایی جهان و تغذیهی بشریت فکر کردهام، به مواردی دیگری برخوردم. این یک واقعیت است که در حال حاضر یک سؤال وجود دارد؛ شاید به اینصورت پاسخی نیابد، اما در عین حال بسیار واقعی است؛ و سؤال این است: ما در قبال چه کسانی (افراد، سازمانها، دانشگاهها، دولتها، کشورها) مسئول هستیم؟ همانطور که به اصول قانون اساسی در مورد سیاستهای ملی غذا و تدابیر در موضوعات امنیت غذایی جهان مینگریم، سؤال اینجاست که این مسئولیت و تعهد برای چه سرزمینهایی و به چه کسی معطوف است؟
من بیش از یک دهه با دکتر بورلاگ کار کردم. اگر این سؤال را در سال ۲۰۱۶ از دکتر بورلاگ میپرسیدم او در پاسخ میگفت: مسئولیت ما بر آن ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون انسانی متمرکز است که از گرسنگی مزمن و عدم امنیت غذایی رنج میبرند. بورلاگ حتی در خانهاش دغدغهی گرسنگی داشت (او شخصاً برای نخستین بار طی رکود اقتصادی در مینیاپولیس شاهد فقر شدید مردم بود) در حالی که هدف اصلی او ریشهکن کردن گرسنگی از روی زمین بود. او همواره اشاره میکرد که با افزایش جمعیت جهان به ۹ میلیارد نفر در اواسط قرن ۲۱، تعداد گرسنگان در افریقا و جنوب آسیا بسیار زیاد خواهد شد. با توجه به تولید غذای بسیار کمتر به دلایل تغییرات آب و هوایی، بالا آمدن سطح آبها، خشکی و بیماریهای جدید، این گرسنگان با مشکلات بیشتر و بزرگتری مواجه خواهند بود. ( برای مثال شیوع ویروس ابولا تأثیر مهلکی روی تولید محصولات کشاورزی در لیبریا و سیرالئون داشته است).
چالش اینجاست که مشخص کنیم واقعاً نسبت به چه افرادی مسئولیت داریم؟ همانطور که به نیازهای غذایی کشور خودمان آمریکا توجه میکنیم، به امنیت غذایی در کل جهان هم باید توجه داشته باشیم.
سؤال: بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک نقش مهمی در فعالیتهای سازمان جایزهی جهانی غذا ایفا میکند، دیدگاه شما در رابطه با این موضوع چیست؟
کوئین: بنیاد جایزهی جهانی غذا در موضوعات مرتبط با چاقی و سوء تغذیه پیشروترین نهاد در داخل آمریکا و خارج این کشور به شمار میرود. اگر شما همان موضوع را در حوزهی تغذیهی ملی در ایالات متحده بررسی کنید به یک نقطه مشترک در زمینهی تحقیقات کشاورزی نخواهید رسید؛ همواره یک خط حائل میان سیاستهای غذا در سطح ملی و بینالمللی وجود دارد. این خط حائل، وظیفه بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک است. (البته) هر دوی این رویکردها – چه در داخل کشور و چه در عرصهی بینالمللی – به سیستمهای تغذیه و تولید غذا توجه دارد.
من میخواهم این را اضافه کنم افرادی که در هر دو طرف این خط حائل هستند(روش کلاسیک و روش بیوتکنولوژی) افراد با انگیزهای هستند که باور، آرمان و آرزوشان یک خروجی مثبت (غذای خوب) است. چالش این است که چطور این رویکردها را در کنار هم قرار دهیم. بنابراین آنها در نقطه مقابل یکدیگر قرار ندارند، بلکه مکمل یکدیگر هستند.
دربارهی بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک تصورات اشتباهی وجود دارد؛ اگر دکتر بورلاگ زنده بود میگفت: تصور اینکه کشاورزان فقیر در کشورهای در حال توسعه – که اغلب آنها زنان هستند – قادر باشند بدون استفاده از ابزار علوم و کشاورزی مدرن، خانوادههای پرجمعیتشان را سیر کنند و همچنین بتوانند تولیدشان را افزایش دهند دشوار است. بیوتکنولوژی ممکن است بتوانند توانمندی آنها را برای مقابله با خشکی، سیل، بالا آمدن سطح آب دریاها و سایر چالشها را ارتقا دهد.
من فکر میکنم این چالش بزرگ، میراثی است که از دکتر بورلاگ باقی مانده و ادامه دارد، یعنی بهکارگیری علم و تحقیقات عمومی
سؤال: سرمایهگذاری عمومی بر تحقیقات کشاورزی رو به کاهش است. شما چطور فکر میکنید؟
کوئین: وقتی که من از وزارت امور خارجهی آمریکا بازنشسته شدم و به خانهام در آیووا برگشتم تا مسئولیت بنیاد جایزهی جهانی غذا را در سال ۲۰۰۰ بر عهده بگیرم، پنلی شامل فقط یک پرسنل داشتم؛ ولی ما دکتر بورلاگ و ۱۰ نفر برندهی جایزهی جهانی غذا را داشتیم که همهی آنها در هماندیشی اولی که من ترتیب داده بودم، شرکت کردند.
من یک کنفرانس رسانهای ترتیب دادم و در آن، جایزهی جهانی غذا و برندگان آن را معرفی کردم؛ و نکتهی راهبردیای که همهی آنها در آن برهه از زمان موافق بودند این بود که تقویت و افزایش سرمایهگذاری روی پروژههای غذایی و کشاورزی که با حمایتهای عمومی انجام شود، بسیار حیاتی است.
این صدای واحد در مقایسه با نتایج حاصل از بودجههای فدرال شنیده نشد. وقتی بودجههای دولت فدرال بر موضوع سلامت عمومی را با بودجهی تحقیقات کشاورزی مقایسه میکنید، همهچیز روشن است؛ در واقع بودجههای تحقیقات کشاورزی از سالی که دکتر بورلاگ بنیاد جایزهی جهانی غذا را تأسیس کرد (سال ۱۹۸۶) تا سال ۲۰۱۶ – که با ۳۰ اُمین سالگرد تأسیس این بنیاد مصادف است – مانند یک خط راست روند ثابتی داشته است. این به این معنی است که بودجهی تحقیقاتی – وقتی هزینهها افزایش مییابد – مدام در حال کاهش است.
در یک دورهی ۳۰ ساله، سرمایهگذاری دولت فدرال بر پروژههای تحقیقاتی پزشکی مرتبط با دیابت و دیگر بیماریها بهطور چشمگیری افزایش یافت. شما کارهای بزرگی در موضوعات مرتبط با سلامت در دانشگاههای آمریکا میبینید و پیشرفتهای عظیمی رخ داده است؛ این شرایط با کارهایی که در زمینهی کشاورزی انجام شده غیرقابل مقایسه است. بخش اعظم پروژههای کشاورزی توسط بخش خصوصی انجام شده است. مشکلی که در این روش وجود دارد، این است که شرکتهای خصوصی تحقیقات خود را برای توسعهی محصولات تجاری و دستیابی به سود متمرکز میکنند.
بودجههای عمومی – توسط وزارت کشاورزی آمریکا، سازمان امور اراضی این کشور و مرکز CGIAR – تنها به پروژههای تحقیقاتی عمومی بسیار حیاتی تخصیص مییابد. (برای نمونه) یکی از تحقیقات انجام شده در این مؤسسات منجر به بزرگترین دورهی کاهش گرسنگی در تاریخ جهان طی ۶۰ سال اخیر منجر شد. این پیشرفتها عموماً در سایهی این بودجهها بهدست آمد. اگر دکتر بورلاگ زنده بود می گفت: ما از فواید این تحقیقات بهرهمند شدیم، اما فراموش کردیم که آنها از این تحقیقات عمومی بهدست آمده بود.
هماکنون کشورهای دیگری برای این نوع تحقیقات عمومی نامزد شدهاند. چین نسبت به آمریکا سرمایهگذاری بیشتری در این نوع کشاورزی انجام خواهد داد. در حال حاضر ما در کشوری قرار داریم که بدون هیچ پرسشی، پیشروترین کشور در تأمین غذای جهان است. این در سایهی کار و تلاش دانشمندان، پژوهشگران، شرکتها، کشاورزان و تولیدکنندگان و کمکرسانی ما در دستیابی به دانش فنی و فناوری در آنسوی مرزهای ایالات متحده بوده است.با اینحال، اینگونه به نظر میرسد که قاطبهی جامعهی ما تصمیم گرفته که ما این روند را ادامه ندهیم، در چنین شرایطی ممکن است این نقش اساسی و رهبری جهانی را کنار بگذاریم.
سؤال: شما سالهای زیادی برای توسعهی مناطق محروم و دورافتاده در آژانس توسعهی بینالملل ایالات متحده آمریکا کار کردهاید، از تجربیات خودتان بگویید و اینکه به نظر شما اثرگذارترین و سریعترین راه برای ساختارسازی در کمکهای کشاورزی خارجی چیست؟
کوئین: من فعالیت حرفهایام را در وزارت امور خارجه آمریکا آغاز کردم، با این آرزو که بهعنوان یک دیپلمات در اروپای غربی برگزیده شوم. من میهمانیهای مجللی را در سالنهای نورپردازی شده و زیبای لندن، پاریس یا وین در ذهنم تصور میکردم.
با این حال، در سال ۱۹۶۸، من بهعنوان یک افسر توسعهی مناطق دورافتاده در آژانس توسعهی بینالملل ایالات متحده (USAID) برگزیده شدم و به دلتای مکونگ در میان جنگ ویتنام برگزیده شدم. من مسئول نظارت بر برنامههای مختلف کمک برای هشت روستا بودم. در آن زمان اتفاق مهمی رخ داده بود: معرفی نخستین محصول زراعی به نام «برنج جادویی» که با نام IR8 شناخته شده بود. IR8 توسط مرکز بینالمللی تحقیقات برنج (مؤسسهی IRRI متعلق به بنیاد راکفلر) و پروژه هانکبیچل در فیلیپین معرفی و ترویج شد. بیچل اهل ایالت نبراسکا بود. او کارمند وزارت کشاورزی آمریکا بود و سپس به مرکز بینالمللی تحقیقات برنج در فیلیپین منتقل شد. برنج IR8 خیلی سریع رشد می کرد؛ برداشت ۹۰ روزه در مقایسه با کشت ششماههی ارقام بومی! و پرمحصولتر! این تولد «انقلاب سبز» بود.
در همان زمان بهطور تصادفی – در خلال یک برنامهی مشاورهی مهندسی- ما جادهای که یک مزرعهی قدیمی فرانسوی را به بازار وصل میکرد را بازسازی کردیم که در همهی آن ۸ روستا باید اجرا میشد. ما بازسازی ۴ جاده را به اتمام رساندیم. چیزی که برای من خیلی شگفتآور بود – و به بزرگترین درس در طول دوران زندگی ام تبدیل شد – این بود که برنج IR8 تنها در روستاهایی که جادههای آنها بازسازی شده بود، کشت شده بود.
در این روستاها فناوریهای جدید کشاورزی از طریق راههای نوسازی شده به این روستاها منتقل شد. راه خوب، زیرساختهای مناسب و ارتقاء حمل و نقل، عملاً یک کاتالیزور کلیدی را برای کشت برنج IR8 فراهم نمود. در این روستاها، به همراه راههای بازسازی شده و کشت برنج IR8، تأثیر عمیقی در کاهش فقر، ارتقاء تغذیه، کاهش مرگ و میر کودکان و ادامهی تحصیل کودکان بهوجود آمده بود. اما این مسئله یک نتیجهی امنیتی هم به همراه داشت؛ شورشیان ویتکونگ بهواسطه راه مناسب و برنج جدید ناپدید شدند، نتیجهای که با روشهای سنتی جنگی بهدست نمیآمد.
نکتهی درسآموز ترکیب راههای ارتباطی با فناوریهای کشاورزی جدید باید بهعنوان یکی از اساسیترین نکات توسط برنامهریزان آژانس توسعهی بینالملل ایالات متحده عمیقاً درک و مشاهده شود، زیرا این موضوع به ما میآموزد که آمریکا را چگونه صادر کنیم.
در آیوا راههای ارتباطی مزرعه به بازار، انتقال ذرتهای هیبرید «هنری والاس» و دسترسی دانشگاه ایالتی آیوا به کارگران فصلی را تسهیل کرد. درس ناشی از تجربهی من در ویتنام، اینبار در ایالتی در آمریکا تکرار شد.
من از این درس ۲۰ سال بعد، در سال ۱۹۹۰، زمانی که یک برنامهی کوچک را در کامبوج شروع کردیم، استفاده کردم. در آن زمان ۲۵ هزار نفر خِمِرهای سرخ در اکناف این کشور بودند که اغلبِ مناطق تحت کنترل آنها بود. ما بخش اعظمِ بودجهی آژانس را که در اختیار داشتیم، صرف احداث جادهها و انتقال ماشینآلات کشاورزی و دانش فنی مربوطه کرده و آنها را به این نقاط دورافتاده و محروم گسیل کردیم؛ که اتفاقاً خِمِرهای سرخ در همان مناطق حضور داشتند. پس از گذشت ۹ سال، زمانی که مأموریت من بهعنوان سفیر رو به اتمام بود و خودم را برای ترک کامبوج آماده میکردم، آخرین خمر سرخِ آن منطقه خودش را تسلیم کرد. (به این ترتیب) ما یکی از بدترین رژیمهای قتلعام کنندهی منطقهای در نیمهی دوم قرن بیستم را با احداث جادههای ارتباطی و معرفی برنج جادویی جدید ریشهکن کردیم. احداث جادهها در ویتنام و کامبوج برای ما یک فاکتور حیاتی بود.
در سال ۲۰۰۸ در یک ملاقات با «رابرت گیتس» وزیر دفاع وقت آمریکا، من داستان احداث جاده و برنج را برایش بازگو کردم. او حرف مرا قطع کرد و نقل کرد که یکی از کماندوهایش در افغانستان گفته بود: «هر جا که جادهای به اتمام میرسد شورشی جدید آغاز میشود.»
سؤال: شما یک نکتهی کلیدی را در روز جهانی غذا در سازمان ملل فرمودید. در آن جلسه بر اهمیت جادهها تأکید نمودید. طرز فکر شما از آن به بعد چه تغییری یافت؟
کوئین: در سال ۲۰۱۳، من توسط دکتر «خوزه گرازیانو دا سیلوا»، دبیر کل سازمان جهانی غذا و خواربار (فائو)دعوت شدم تا یک سخنرانی کلیدی را در روز جهانی غذای سازمان ملل در نیویورک ارائه کنم. در آن سخنرانی، من پیشنهاد دادم که یک تجزیه تحلیل نتیجهبخش زمانی بهدست میآید که نقشه گرسنگی جهان را توسط سازمان ملل تهیه کنیم و روی یک میز پهن کنیم. اگر یک نقشه دیگر روی کاغذ شفاف (کالک) تهیه کنیم که در آن مناطق درگیر جهان یعنی کشورهایی که در آنها آشوبهای سیاسی، بیثباتی، درگیری و تروریسم بهصورت هاشور زده مشخص شده باشد و آن را روی نقشهی گرسنگی جهان قرار دهیم، خواهیم دید که در بسیاری از موارد مناطق درگیر و مناطق گرسنه مشابه خواهد بود. درگیری منطقهای با گرسنگی و فقر رابطهی مستقیم دارد. اگر روی دو نقشهی قبل (نقشه گرسنگی و نقشه درگیری) نقشهی بزرگراهها و جادههای دورافتادهی جهان را قرار دهید، من مطمئن هستم، خواهید دید که در جایی که جادههای روستایی خاتمه مییابد، فقر، گرسنگی، بیثباتی سیاسی، درگیری و تروریسم آغاز میشود.
به جهان در سال ۲۰۱۶ نظری کنیم، جاهای که بالاترین میزان ناامنی غذایی را دارند مناطقی هستند که کمترین نفوذ راههای ارتباطی را دارند. برای مثال میزان نفوذ راهها در افریقا فقط ۴۰ درصد است، در حالی که در آسیای جنوب شرق در حال حاضر نفوذ راهها به ۹۵ درصد رسیده و در بخش اعظمی از این مناطق گرسنگی ریشهکن شده است.
شاید بهترین مثال برای توسعهی راههای دورافتاده که تأثیر شگرفی داشته چین باشد. در بازهی زمانی سالهای ۱۹۸۰ الی ۲۰۱۵ جمعیت زیر خط فقر این کشور از ۶۰ درصد به زیر ۱۰ درصد کاهش پیدا کرده است. شاید برخی معتقد باشند این تحول به عوامل دیگری نظیر تغییر سیاستها، تحقیقات و بازسازی نظام اقتصادی بستگی دارد، ولی چین بهطور معنیداری زیرساختهای راههای دورافتاده و محروم را در این بازهی زمانی بازسازی کرده و توسعه داده است.
ما در حال حاضر با بزرگترین چالشی که بخش کشاورزی با آن روبهرو بوده مواجهیم؛ من بر این باورم که بزرگترین چالش بشریت این است که چگونه در یک روند پایدار و تغذیه سالم غذای ۹ میلیارد نفر را تامین کند؟ و یکی از مهمترین مسائل برای رسیدن به این هدف – که من میگویم ضروری است – بازسازی، تعمیر و نوسازی جادههای مناطق دورافتاده در سرتاسر جهان است. دکتر بورلاگ معروف گفته است: «اگر میخواهید غذای افریقا را تأمین کنید، جادهها را احداث کنید» یکی از آخرین کلمات او این بود: «آن را به کشاورز برسان.» همهی تحقیقاتی که انجام میشود زمانی بر کشاورز تأثیر خواهد داشت که بر بستر جادههای مناسب به او برسد.
کد مطلب : A97061907
📚منبع : خبرگزاری تسنیم
Friday, 22 November , 2024