🔘 بررسی اجمالی که از امپراتوری نامرئی روچیلدها و سیطره‌ی آن بر شئون سیاسی و اطلاعاتی و اقتصادی و فرهنگی دنیای غرب ارائه شد، جایگاه تعیین‌کننده صهیونیسم را در تنظیم سیاست‌های خاورمیانه‌ای قدرت‌های اصلی غرب (آمریکا، انگلیس و فرانسه) نشان می‌دهد. 🔘 استراتژی صبورانه‌ی روچیلدها به‌منظور تأسیس «تمدن بزرگ یهود» در خاورمیانه از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد و در انطباق […]

🔘 بررسی اجمالی که از امپراتوری نامرئی روچیلدها و سیطره‌ی آن بر شئون سیاسی و اطلاعاتی و اقتصادی و فرهنگی دنیای غرب ارائه شد، جایگاه تعیین‌کننده صهیونیسم را در تنظیم سیاست‌های خاورمیانه‌ای قدرت‌های اصلی غرب (آمریکا، انگلیس و فرانسه) نشان می‌دهد.

🔘 استراتژی صبورانه‌ی روچیلدها به‌منظور تأسیس «تمدن بزرگ یهود» در خاورمیانه از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد و در انطباق با سیاست‌های استعمار و امپریالیسم غرب به‌سوی هدف خود گام‌هایی خاموش و سنجیده برداشت.

🔘 به اعتقاد ما، ایران در استراتژی روچیلدها جایگاه اساسی داشت و لذا می‌توانیم صعود سلطنت رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم به‌منظور تأمین شرایط لازم برای تأسیس «تمدن یهود» در خاورمیانه ارزیابی کنیم.

🔘 این گام توسط اردشیر ریپورتر، سرجاسوس انگلیس در ایران، به فرجام رسید و رژیمی ضداسلامی و لائیک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب فرهنگ اسلامی مردم ایران، این نیروی عظیم را از منطقه‌ی خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد. هم‌زمان در خاورمیانه عربی نیز رژیم‌های پوشالی و خلق‌السّاعه تأسیس گردید.

🔘 در بطن این محیطِ مناسب بود که توسط روچیلدها اسکان یهودیانِ فقیر اروپا در فلسطین توسعه یافت و سرانجام، در سال ۱۹۴۸، با مداخله‌ی آمریکا و انگلیس تحت پوشش سازمان ملل به تأسیس دولت اسرائیل، به‌عنوان کانون اولیه‌ی «تمدن بزرگ یهود»، انجامید.

◾️ با تأسیس دولت اسرائیل، عوامل ایرانیِ بریتانیا به سود اسرائیل وارد صحنه شدند:

🔘 در ۱۹۴۸ که دولت اسرائیل تأسیس شد، ایران به یهودیان عراقی که برخلاف یهودیان ایرانی مورد سرکوب قرار گرفته بودند، اجازه داد از طریق ایران به اسرائیل فرار کنند.

🔘 در این هنگام یکی از وظایف اصلی موساد، سرویس جاسوسی اسرائیل، این بود که مهاجرت یهودیان به اسرائیل را تسهیل کند.

🔘 دولت ایران به مأموران موساد اجازه داد در تهران فعالیت کنند، یعنی به‌عبارت دیگر از بدو تأسیس دولت اسرائیل، ایران از اعراب حمایت لفظی می‌کرد و به اسرائیل کمک پنهانی می‌داد.

🔘 این یک طرح بادوام بود… از اسناد بایگانی اسرائیل معلوم می‌شود که… اسرائیل شناسائی دوفاکتوی خود را [در دی ماه ۱۳۲۸/ ژانویه ۱۹۵۰] با پرداخت رشوه‌ی قابل توجهی به محمد ساعد نخست‌وزیر وقت ایران به‌دست آورد.

🔘 مذاکرات را از جانب دولت اسرائیل یک آمریکایی که هنوز در پرونده‌ها فقط «آدم» شناخته می‌شود و با موساد همکاری داشته است، رهبری می‌کرد.

🔘 او ضمناً یک تاجر ایرانی را می‌شناخت که با نخست‌وزیر دوست و «شریک تجارتی» بود. از طریق این شخص نخست‌وزیر مطالبه‌ی چهارصدهزار دلار کرد تا موافقت هیئت وزیران را جلب و شاه را متقاعد سازد که شناسایی دوفاکتوی اسرائیل خدمت به منافع ملی ایران است…

🔘 از قراری که به اسرائیلی‌ها گزارش دادند شاه گفته بود: «اگر نخست‌وزیر و وزیر امورخارجه موافق شناسایی اسرائیل هستند، من حرفی ندارم.» بنابراین مبلغ چهارصدهزار دلار پرداخت شد. 

🔘 دومین دوران رسوخ صهیونیسم در ایران با ورود شاپور ریپورتر آغاز گردید که به‌عنوان عاملِ لرد روچیلد سوم و اینتلیجنس سرویس بریتانیا به تعیین‌کننده‌ترین چهره‌ی جاسوسی غرب در دربار پهلوی بدل شد. پیتر رایت می‌نویسد:

🔘 لرد ویکتور روچیلد با استفاده از دوستی‌اش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه که آن‌ها را برای دیک وایت [رئیس کل MI6] و به‌طور شخصی کنترل می‌کرد،

🔘 مانند سِر ریپورتر که رل تعیین‌کننده‌ای در عملیات خاورمیانه‌ای MI6 در سال‌های دهه ۱۹۵۰ داشت، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ می‌کرد.

🔘 همان‌طورکه ملاحظه می‌شود، پیتر رایت از شاپور ریپورتر به‌عنوان یک چهره‌ی مستقل اطلاعاتی که در رابطه با لرد ویکتور روچیلد عمل می‌کرد و ارتباطات او با MI6 از طریق روابط شخصی روچیلد و رئیس کل MI6 تأمین می‌شد، یاد می‌کند.

🔘 این شیوه‌ی ارتباط به‌وضوح نشان می‌دهد که در واقع شاپور ریپورتر پیش از آن‌که مأمور اینتلیجنس سرویس باشد، عامل درجه‌ی اول «سرویس اطلاعاتی صهیونیست‌ها» به‌رهبری لرد روچیلد سوم بوده است،

🔘 هرچند به‌دلیل آمیختگی صهیونیسم با سرویس‌های جاسوسی غرب تفاوت اساسی میان عملکرد آنان نمی‌توان قائل شد.