اداره ساواک توسط صهیونیستها کودتای ۲۸ مرداد برای مردم ایران، تکرار تاریخ بود. آمریکایی‌ها به عنوان سلطه‌گران تازه‌نفس با بهره‌گیری از تجارب همتایان انگلیسی خود به‌سرعت اقدام به پرورش دیکتاتوری دیگر در ایران کردند تا بتوانند فارغ از تلاطم‌های سیاسی اهداف خویش را صرفاً از طریق یک نفر برکشیده پیش ببرند. اگرچه می‌توان شدت دیکتاتوری […]

اداره ساواک توسط صهیونیستها

کودتای ۲۸ مرداد برای مردم ایران، تکرار تاریخ بود. آمریکایی‌ها به عنوان سلطه‌گران تازه‌نفس با بهره‌گیری از تجارب همتایان انگلیسی خود به‌سرعت اقدام به پرورش دیکتاتوری دیگر در ایران کردند تا بتوانند فارغ از تلاطم‌های سیاسی اهداف خویش را صرفاً از طریق یک نفر برکشیده پیش ببرند. اگرچه می‌توان شدت دیکتاتوری عصر پهلوی دوم را با دوران پدرش مقایسه کرد و حتی در مواردی آن را شدید‌تر دانست، اما یک تفاوت اساسی میان موقعیت پدر و پسر وجود داشت و آن حضور پررنگ صهیونیست‌ها در مناسبات قدرت در دوران محمدرضاست.

این جماعت نژادپرست بعد از اشغال فلسطین و مسلط شدن بر آن تسلط بر کل منطقه را به عنوان مأموریت وجودی خود به نمایندگی از غرب سرمایه‌داری دنبال کردند؛ البته آمریکا نیز به دلایل مختلف دست آنان را در این زمینه کاملاً باز گذاشته بود؛ لذا در بررسی اجمالی تاریخ سلطنت پهلوی دوم نقش صهیونیست‌ها را در شکننده‌تر شدن تدریجی استبداد بسیار مؤثر می‌یابیم، زیرا آن‌ها هر سرویسی را در ازای سودطلبی به محمدرضا پهلوی ارائه می‌کردند؛ از مشاور تبلیغاتی وی بودن تا ارائه پیشرفته‌ترین روش‌ها و ابزار برای سرکوب مقاومت ملت ایران در برابر کودتاگران. حتی در شرایطی که هم آمریکایی‌ها و هم استبداد به عدم کارآمدی ساواک پی برده بودند و دست‌کم برای فریب مردم وعده انحلال این دستگاه مخوف را می‌دادند، عوامل موساد به‌شدت با آن مخالفت می‌کردند و اظهار می‌داشتند که برای درهم شکستن قیام سراسری، امروز بیش از هر زمانی به قدرتمندی بیشتر ساواک نیازمندیم.

رئیس شعبه موساد در ایران در این زمینه به‌صراحت می‌نویسد: «در این شرایط و با توجه به این که نخست‌وزیر به‌سرعت در حال تنظیم پیش‌نویس لایحه انحلال ساواک است، این دستگاه نیز به شیر بی‌یال و دم و اِشکم مبدل شده بود و کارمندان آن، بیچارگانی که از اوج قدرت به حضیض ذلت افتاده بودند، در معرض تهدید و آزار از سوی همسایگان و اراذل قرار گرفتند. در چنین شرایطی حکومت بیش از هر زمان دیگر به ساواک مقاوم‌تری نیاز داشت، در چنین روزهایی به نظرم می‌رسید که من بیشتر از کارمندان خود ساواک به آن‌ جا رفت و آمد می‌کنم.» (شیطان بزرگ، شیطان کوچک، الیعزر تسفریر، ترجمه فرنوش رام، چاپ آمریکا، سال ۲۰۰۷م، ص ۲۰۲) و در فراز دیگری تلاش گسترده موساد برای سرپا نگه‌داشتن پلیس مخفی ایران را این‌گونه توصیف می‌کند: «کامبیز در شمار آن گروه از کارمندان ساواک است که به دلیل اعتصابات شرکت نفت و نبود بنزین کافی به نوبت به سر کار می‌روند و لذا او از من می‌پرسد که آن‌جا چه خبر است. شنیدن این پرسش مرا غمگین می‌کند… ژنرال نعمت‌الله نصیری، رئیس پیشین ساواک و سفیر کنونی ایران در پاکستان، از اسلام‌آباد به تهران بازگشته و بلافاصله به دستور نخست‌وزیر، شریف‌امامی تحت حبس خانگی قرار گرفته بود… شنیدن خبر حبس خانگی او- حتی اگر یک حبس خانگی به سبک مجلل باشد- برای من ضربه هولناکی بود.» (همان، ص ۲۱۴)

این اظهارات صریح اولاً گویای آن است که عوامل موساد به چه میزان برای ادامه حیات ساواک تلاش می‌کردند و بیش از همه به این دستگاه مخوف برای سرکوب ملت ایران اتکا داشتند. در حالی که آمریکا و انگلیس به این واقعیت رسیده بودند که جنایت گسترده و قرون وسطایی آن در برانگیختن خشم ایرانیان نقش اساسی داشته است و بر این پایه درچارچوب اقدامی فریبکارانه طرح انحلال ساواک را مطرح کردند و نصیری که سال‌های طولانی ریاست آن را به عهده داشت دستگیر نمودند. با وجود این، دستگاه موساد حتی حاضر نبود تن به این فریب بدهد. ثانیاً به اعتراف تسفریر در اوج خیزش سراسری ملت ایران که موجب وحشت سران ساواک شده بود و بسیاری از آنان همچون ثابتی (رئیس رکن سوم) از کشور گریخته بودند، در واقع صهیونیست‌ها علاوه بر خط‌دهی به این سازمان مستقیماً اداره آن را نیز به عهده داشتند. ثالثاً این رویکرد سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل به‌روشنی اثبات می‌کند که آنان در تقویت دیکتاتوری در ایران نقش چشمگیرتری از دیگران داشتند، حتی چند ماه مانده به سقوط استبداد پهلوی به جای توصیه به کاستن از فشارها و خفقان، بر تقویت دستگاه سرکوب اصرار می‌ورزیدند.

منبع:
خبرگزاری تسنیم