امروز هم در سوگ مولایمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام این ستون را به گونه‌ای متفاوت می‌نویسیم و آن را به بخشی از یک یادداشت کیهان که به همین مناسبت نگاشته شده بود اختصاص می‌دهیم؛

عمار مگر از علی‌(ع) چه شنیده بود؟

امروز هم در سوگ مولایمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام این ستون را به گونه‌ای متفاوت می‌نویسیم و آن را به بخشی از یک یادداشت کیهان که به همین مناسبت نگاشته شده بود اختصاص می‌دهیم؛
l امیرالمؤمنین‌(ع) در خلافت ظاهریِ کوتاه و پنج ساله خود با سه گروه
درگیر بود و هر سه گروه از عدالت علی روی‌گردان بودند. هر یک به بهانه‌ای. «‌ناکثین» که بعد از بیعت، پیمان شکسته بودند، علی‌(ع) را می‌خواستند، اما بدون عدالت. و «مارقین‌» که در صفین از اردوگاه علی‌(ع) خارج شده بودند، «‌عدالت» را می‌خواستند، اما بدون علی‌(ع) و «قاسطین‌» که به سردمداری معاویه بر شام حکومت می‌کردند، نه علی‌(ع) را می‌خواستند و نه عدالت را. قاسطین از هرکه با علی‌(ع) به دشمنی برخاسته بود حمایت می‌کردند و با هرکه در اردوگاه علی‌(ع) بود، دشمنی می‌ورزیدند. ناکثین و مارقین اگرچه با یکدیگر اختلاف داشتند ولی از آنجا که گروه اول علی‌(ع) بدون عدالت و گروه دوم عدالت بدون علی‌(ع) را می‌خواستند، در نهایت به هم پیوستند و به استخدام قاسطین درآمدند و این سرنوشت محتوم تمامی کسانی بود که به هر علت از علی‌(ع) فاصله گرفته بودند.
l ‬از مالک اشتر نقل شده است که در میانه جنگ صفین با حسرت به عمار گفته بود؛ «‌کاش می‌توانستیم علی‌(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند» و عمار به او دلداری داده بود که «‌آن روز‌ها در راه است» و از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما‌» گذشته‌اند و به خدا رسیده‌اند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند و علی‌(ع) را امام و مولی و مقتدای خود می‌دانند. سقف تاریک نظام سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند. در آن هنگام که پیش‌روی است و رسول خدا‌(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام می‌دانستند، وحشت‌زده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمی‌خیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده‌» همه یاران خود را فرا می‌خوانند و از هر سو به آنها می‌تازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار می‌نشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است‌، نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر می‌دارند و نه فتنه نهروانیان از راه بازشان می‌دارد. اهل نفاق سراسیمه می‌گویند «اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است» و…
« عصر خمینی» این‌گونه آغاز می‌شود که شد. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روح‌الله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمؤمنین(ع) هستند».
… راستی، عمار از امیر ‌‌مؤمنان چه شنیده بود؟ آیا امروز را دیده بود؟ که یاران آخرالزمانی مولایمان پرچم بر زمین افتاده آن روزها را به دوش می‌کشند و در رکاب خمینی و خامنه‌ای سقف ظلمت‌زده جهان سلطه را می‌شکافند و طرحی نو در می‌اندازند؟…‬
l … این سروده از مرحوم قیصر امین‌پور نیز در وصف آن شب که «فرق آفتاب» را شکافتند، خواندنی است:
این جزر و مد چیست که تا ماه می‌رود؟
دریای درد کیست کـه در چــاه می‌رود؟
این سان که چرخ می‌گذرد بر مدار شوم
بیــم خسوف و تیـرگــی مــاه می‌رود
گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است
یک لحظه مکث کرده‌، به اکـراه می‌رود
آبستن عزای عظیمی است کاین چنین
آسیـمه‌سر نسیــم سحـرگاه می‌رود
امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
یا آفتــاب روی زمیــن راه مـی رود؟
در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟
گویــا دلـی بــه مقصد دلـخواه می‌رود
دارد سـر شکافتـن فـرق ِ «آفتـــاب»
آن سایه‌ای که در دل شب راه می‌رود