روزنامه سازندگی روز گذشته در مطلبی نوشت: «حفظ پوشش شهروندان متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم هر جامعه‌ای قبل از آنکه کاری حقوقی و کیفری و امنیتی باشد‌، کاری فرهنگی و اخلاقی است.

مروجان ولنگاری دم از کار فرهنگی می‌زنند!

روزنامه سازندگی روز گذشته در مطلبی نوشت: «حفظ پوشش شهروندان متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم هر جامعه‌ای قبل از آنکه کاری حقوقی و کیفری و امنیتی باشد‌، کاری فرهنگی و اخلاقی است. حافظان فرهنگ و امنیت اجتماعی غیر از حافظان مال و جان و مرز و بوم مردم‌اند. این مربیان، معلمان و استادان اخلاقی و روانی جامعه هستند که می‌توانند مردم و به‌ویژه نسل جوان و نوجوان را چنان تربیت کنند که عموم مردم بدون نیاز به جرائم و مجازات به حفظ حقوق شهروندی و مراعات کرامت‌های انسانی پایبند بوده و در صورت نبودن هر نیروی قاهره‌ای از بیرون، وجدان و درون تربیت شده آنها‌، آنان را به سمت این مفاهیم ارزشمند سوق داده و هدایت کند.»
در ادامه این مطلب چنین نتیجه‌گیری شده است: «مفهومی مثل حجاب و پوشش قبل از آنکه کاری سرهنگی باشد، مقوله‌ای فرهنگی است و قبل از آنکه با گشت ارشاد و داغ و درفش خیابانی بتوان آن را اصلاح کرد باید با گشت مرشدان و اصلاحگران فرهنگی و تربیتی کار را به سامان رساند.»
مدعیان اصلاحات همواره در واکنش به برخوردهای قانونی با هنجارشکنان حوزه عفاف و حجاب، مسئله لزوم کار فرهنگی را مطرح می‌کنند و از اصلاح و تربیت سخن می‌گویند. هرچند در ضرورت و اهمیت کار فرهنگی و تربیتی شکی نیست. اما برای آنکه مشخص شود طرح این موضوع از سوی مدعیان اصلاحات، مصداق «کلمه حق یراد بها الباطل» است، چند پرسش مهم را مطرح می‌کنیم:
اولا؛ مگر نه این است که سال‌هاست در مسئله پوشش به نحو تصاعدی و البته تدریجی با رشد ناهنجاری‌‌ها مواجه هستیم و مگر جز این است که کار فرهنگی نیاز به استمرار و مداومت دارد، پس چرا مدعیان اصلاحات فقط زمانی که برخوردهای قانونی و انتظامی با هنجارشکنان شدت می‌گیرد‌، دغدغه کار فرهنگی و تربیتی پیدا می‌کنند و سایر اوقات در رسانه‌هایشان این مطالبه را مطرح نمی‌کنند؟
ثانیا؛ اگر این جریان سیاسی به‌واقع دغدغه عفاف و حجاب به عنوان جزئی جدانشدنی از فرهنگ اسلامی- ایرانی را دارند، چرا در زمان دولت‌هایی که قدرت و امکانات مالی و تبلیغاتی زیادی در اختیار داشته‌اند‌، حتی یک اقدام موثر فرهنگی در این زمینه انجام نداده و اساسا آن را به حاشیه رانده‌اند؟! مگر جز این است که در دولت‌های موسوم به اصلاحات و اعتدال به طور فزاینده و با شتاب بیشتری شاهد بروز ناهنجاری در زمینه پوشش بوده‌ایم؟
ثالثا؛ اگر این حضرات علاقه زیادی به ایجاد دوگانه کار فرهنگی – برخورد قانونی دارند، چرا در مورد اعمال ناپسند دیگر چنین کاری نمی‌کنند؟ مثلا در مورد سرقت چرا مطالبه نمی‌شود که به جای دستگیری سارقین توسط نیروی انتظامی و مجازات آنها، اساتید اخلاق و تربیت به میدان بیایند و افراد سارق را موعظه و تربیت کنند؟ بدیهی است که چنین کاری مفید و لازم است اما رواست که با ادعای مقدم دانستن کار فرهنگی بر برخورد قانونی، ضرورت دومی را زیر سؤال برده و به آن حمله کنیم؟
اندکی تأمل در پرسش‌های فوق روشن می‌سازد که سخن راندن از کار فرهنگی از سوی کسانی که خود هیچ اهتمامی به آن ندارند، سرابی بیش نیست تا مجریان قانون را در عمل به وظیفه خود دچار تردید و تعلل سازد و وضعیت موجود بغرنج‌تر گردد.