ابتدا، اجازه بدهید به خاطره‌ای ‌اشاره کنم که وصف‌الحال است. این خاطره را از زندان سیاسی دوران ستم‌شاهی به خاطر دارم. اواسط سال ۱۳۵۶ بود.

جایزه صلح نوبل سفیده تخم‌مرغ است! 

 

 

۱- ابتدا، اجازه بدهید به خاطره‌ای ‌اشاره کنم که وصف‌الحال است. این خاطره را از زندان سیاسی دوران ستم‌شاهی به خاطر دارم. اواسط سال ۱۳۵۶ بود. ملاقاتی‌ها مقدار زیادی سیب برای عزیزان زندانی خود آورده بودند و آن روز به اتفاق مرحوم دکتر صادقی (از برادران هم‌بند‌) درحال تهیه مربای سیب بودیم. تهیه مربا در زندان ممنوع بود ولی کمپوت مانعی نداشت -چرا؟! هنوز هم نمی‌دانم!- بند ما، بند محکومان طویل‌المدت بود و در مقایسه با سایر بندها که زندانیانی با محکومیت‌های کمتر داشت، از برخی آزادی‌ها نظیر در اختیار داشتن چراغ خوراک‌پزی نفتی و… برخوردار بود. سیب‌ها را درون دیگ ریخته و روی سه چراغ والور نهاده بودیم. آب که جوش آمد، شکر را به آن اضافه کردیم. بعد از چند ثانیه متوجه ذرات ریز آشغال شدیم که روی آب آمده بود. هیچ‌کدام تجربه مرباپزی نداشتیم و نمی‌دانستیم که باید با آن آشغال‌ها چه کنیم. در این هنگام سرکار مرادی، وکیل بند که هیکل درشت و غول‌آسایی داشت وارد شد و پرسید چه می‌کنید؟ کمپوت درست می‌کنیم! مبادا مربا بپزید؟! نه سرکار. بفرمایید نگاه کنید. سرکار مرادی نگاهی به درون قابلمه بزرگ ‌انداخت و گفت؛ چرا آشغال‌ها را جمع نمی‌کنید؟ گفتیم چطوری؟ با قاشق که چند ساعت طول می‌کشد! نیشخندی زد و گفت: اینا رو باش! بلد نیستند چند تا آشغال رو از دیگ بیرون بیندازند، اونوقت می‌خواهند اعلیحضرت همایونی رو از تخت پایین بکشند! بعد پرسید: تخم‌مرغ دارید؟ برایش آوردیم. تخم‌مرغ را شکست و سفیده آن را درون دیگ ‌انداخت. سفیده تخم‌مرغ بلافاصله منعقد شد و در حال انعقاد همه آشغال‌ها به آن چسبیدند. سفیده را همراه با آشغال‌ها بیرون آورده و درون سطل زباله ‌انداخت و گفت: حالا یاد گرفتید که آشغال‌های شکر را چه جوری جدا می‌کنند و دور می‌ریزند؟ گفتیم باید از شکری استفاده کنیم که آشغال نداشته باشد و سرکار مرادی در حالی که بار دیگر دیگ را معاینه می‌کرد که مبادا به جای کمپوت مشغول تهیه مربا باشیم، گفت: شکر بی‌آشغال وجود ندارد، هر جا شکر هست، آشغال هم هست. باید راه جدا کردن آشغال را یاد بگیرید!

۲- حالا فقط نیم‌نگاهی به دریافت‌کنندگان جایزه صلح‌نوبل بیندازید. هنری کیسینجر، انور‌سادات، مناخم بگین،

دالائی لاما (روحانی بودائی و عامل آمریکا برای مقابله با چین)، گورباچف عامل فروپاشی شوروی سابق، اسحاق رابین، 

شیمون پرز، شیرین عبادی حمایت‌کننده از جنایت شاه در قتل‌عام زنان در قم، بوش، جیمی کارتر، اوباما و…

آیا در میان این افراد و ده‌ها نمونه مشابه دیگر حتی یک نفر را می‌توانید آدرس بدهید که جنایتکار نبوده است؟! 

۳- دیروز بلافاصله بعد از خبر اعطای جایزه صلح‌نوبل به نرگس محمدی، وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی، رئیس جبهه اصلاحات (به یاد ‌آورید ملاقات خاتمی با جرج سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی، قبل از فتنه ۸۸ و اظهارات نتانیاهو که اصلاح‌طلبان را بزرگ‌ترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران نامیده بود و…‌) بایدن، گوترش و بسیاری از جنایتکاران دیگر به او تبریک گفتند. این خانم به جرم اقدامات امنیتی بازداشت شده و حتی برای بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون هم شناخته شده نیست تا آنجا که همسر فراریش برای معرفی او می‌گوید بسیاری از اعضای خانواده او عضو سازمان مجاهدین (منافقین‌) بوده و اعدام شده‌اند! آیا کمترین تردیدی باقی می‌ماند که جایزه صلح نوبل همان نقش سفیده تخم‌مرغ در شناسایی و جمع‌آوری آشغال‌ها را دارد؟!

از این روی، باید گفت جایزه اخیر صلح نوبل و کسانی که به دریافت‌کننده آن تبریک گفته و برایش کف و سوت زده‌اند افتخار بزرگ و تازه‌ای در کنار سایر افتخارات جمهوری اسلامی ایران است. زیرا گفته‌اند – و حکیمانه نیز هست- که

«تعرف الاشیاء باضدادها … هر چیزی را از ضد آن می‌توان شناخت‌». بنابر‌این بدیهی است دریافت‌کننده این جایزه و حامیانش که به جنایات بی‌شمار علیه انسانیت و بشریت شهره آفاق هستند سند غیر‌قابل‌انکاری از انسانیت و بشر‌دوستی جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شود.

حسین شریعتمداری