«من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم
سالگرد سخنرانی تاریخی امام خمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون
 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان 
«من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کرده‌اند؛ عزا کردند و چراغانی کردند؛ عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند…»
این جملات بخشی از سخنرانی حضرت امام خمینی است که صبح روز ۴ آبان ۱۳۴۳ در اعتراض به تصویب لایحه استعماری کاپیتولاسیون از محله یخچال قاضی شهر قم سکوت گورستانی این مملکت را شکست و رژیمی ‌که باز می‌خواست حقارت و بردگی دیگری به ملت تحمیل کند را رسوا نمود.
این در حالی بود که همواره روز ۴ آبان هر سال، جشن منحوس سالگرد تولد شاه برپا می‌شد و دستگاه سلطنت سعی داشت در فضای اختناق و دیکتاتوری و در مقابل چشمان مردم تحت ستم، بساط نامبارک عیش و شادی راه‌انداخته و سرسپردگی و خودفروختگی خود را پنهان سازد. اما ۴ آبان ۱۳۴۳، حکایت دیگری داشت. 
این بار خروش رسای امام بود که آسمان تیره و تار ایران را روشن می‌ساخت، از منزل محقری که حیاط و کوچه پس‌کوچه‌های مشرف به آن مملو از جمعیت بود. ۲۰ جمادی‌الثانی مصادف با عید میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) بود. آیت‌الله‌العظمی ‌حاج سید روح‌الله خمینی که سال قبل هم به‌دلیل سخنرانی علیه شاه و دستگاه دیکتاتوری‌اش، بیش از ۱۱ ماه را در حبس و حصر گذرانده بود، این‌بار در منزلش و در مقابل جمعیت عظیمی ‌که به دیدارش آمده بودند، به افشای تازه‌ترین خیانت رژیم پهلوی پرداخت.
مهره‌های جدید استعمار برای نقشه‌های جدید
خیانتی که ماجرایش از همان زمان حصر ایشان شروع شد، از زمانی که پس از سرکوب وحشیانه و خونین ملت در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، حسنعلی منصور از وابستگان اصلی تشکیلات فراماسونری آمریکایی و از عوامل شاپور ریپورتر (عنصر فراملیتی کانون‌های صهیونی) در ۱۴ اسفند همان سال به نخست‌وزیری رسید و انجام برنامه‌های جدید کانون‌های استعماری را برای ژاندارمی ‌رژیم شاه در منطقه و همیاری اسرائیل آغاز کرد. از جمله برنامه‌های یادشده، تبدیل ارتش شاهنشاهی به یکی از شعبه‌های میلیتاریسم آمریکا و استقرار مستشاران آمریکایی برای هدایت آن در ایران بود.
برای تحقق این امر، لایحه‌ای به نام «قضاوت کنسولی» مشهور به «کاپیتولاسیون» توسط حسنعلی منصور مطرح گردید که به موجب آن برای مستشاران و نظامیان آمریکایی و خانواده‌های آنها، مصونیت قضائی ایجاد می‌کرد، به‌طوری که هر بزه و خلافی در ایران انجام می‌دادند، کسی حق بازخواست یا محاکمه آنها را نداشت.
 اگرچه این قانون از زمان نخست‌وزیری علی امینی به جریان افتاد و در زمان اسدالله علم، لایحه آن تدوین شد ولی آمریکایی‌ها بر روی حسنعلی منصور عضو ارشد انجمن‌های فراماسونری و از سیاستمداران نوکیسه سرمایه‌گذاری کرده و در انتظار صدور حکم نخست‌وزیری او بودند.
جملاتی عجیب در خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست (رئیس‌دفتر اطلاعات ویژه شاه) آمده که نشان می‌دهد، حسنعلی منصور چگونه مدت‌ها قبل، از نخست‌وزیری خود خبر داشت. فردوست در خاطراتش نوشته است:
«… در زمان تظاهرات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، اسدالله علم مهره توافق آمریکا و انگلیس، نخست‌وزیر بود. اما ادامه نخست‌وزیری علم صلاح دانسته نشد و آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها حسنعلی منصور را برای تصدی نخست‌وزیری با اختیارات ویژه پیشنهاد کردند. منصور نیز از مهره‌هایی بود که توسط انگلیسی‌ها به آمریکا معرفی شد و لذا حمایت هر دو قدرت را به حد کافی پشت ‌سر داشت. من از طرح نخست‌وزیری منصور اطلاع نداشتم‌، حوالی بهمن ۱۳۴۲ بود و محمدرضا برای مسافرت یکماهه و بازی اسکی به سوییس رفته بود. در این مسافرت‌ها معمولاً جلسات سالیانه او با رئیس‌کل MI6 و شاپورجی ریپورتر برگزار می‌شد. روزی حسنعلی منصور برای دیدنم به ساواک آمد و پرسید که مگر دفتر ویژه اطلاعات با شاه تماس ندارد؟ پاسخ مثبت دادم. گفت از طرف من سؤال کنید که فرمان نخست‌وزیری من کی صادر می‌شود؟ گفتم من از این موضوع بی‌اطلاعم. گفت خود ایشان می‌دانند‌، شما کافی است تلگراف کنید. تلگراف شد. پاسخ چنین بود: «پس از مراجعت به تهران». تلفنی مطلب را به منصور گفتم. پرسید که محمدرضا چند روز دیگر باز می‌گردد؟ گفتم حدود ۲۰ روز دیگر. گفت خیلی دیر می‌شود. تلگراف کنید فرمان را از همان جا صادر کند….»
اسدالله علم ساعت یازده و ربع روز ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ استعفا کرد و حسنعلی منصور در ساعت یک بعدازظهر همان روز فرمان صدارت گرفت و سه ساعت بعد در چهار بعدازظهر‌، اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کرد!
سناتورهای شاه در خواب تصویب کردند!
او پس از استقرار در پست نخست‌وزیری، لایحه کاپیتولاسیون را به شکل ماده واحده به مجلس سنا داد. نکته دیگر برای تعجیل در تصویب لایحه یا ماده واحده مذکور این بود که در زمان طرح آن، مجلس سنا در ایام تعطیلات تابستانی به سر می‌برد. اما منصور برای اتمام تعطیلات مجلس صبر نکرد و تقاضای تشکیل جلسه فوق‌العاده نمود! 
سرانجام در ۳ مرداد ۱۳۴۳ صحنه‌آرایی به‌گونه‌ای انجام گرفت که سناتورها را تا نیمه شب در مجلس سنا نگاه داشته و در نزدیکی نیمه‌شب و شرایط خواب و بیداری آنها، بدون این که اسمی از «کاپیتولاسیون» برده شود، متن یادداشت‌های متبادله که همان «کاپیتولاسیون» بود را طرح کردند و از تصویب سنا گذراندند! 
یکی از دست‌اندرکاران مطبوعاتی وقت که خود شاهد جریان آن جلسه بود، از بی‌خبری کثیری از سناتورها از اصل واقعه و وحشت دولتی‌ها از دفاع علنی و واضح از لایحه، خبر داده و گفته که میرفندرسکی معاون وزارت خارجه با یک زرنگی خاص حاضر نشد از لایحه دفاع کند و با اصراری که جهت توضیح پیرامون آن از سوی یکی دو سناتور شد، سعی کرد فقط در حدود گزارش کمیسیون خارجه سنا حرف بزند. 
ماده واحده فوق در ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ به مجلس شورا رفت. حسین خطیبی نایب‌رئیس‌وقت مجلس شورا که در آن روز به جای عبدالله ریاضی، مدیریت جلسه را برعهده داشت، حال و هوای مجلس را در روز تصویب این لایحه این‌گونه شرح داده است: 
«یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشتند که همه کابینه در جلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بی‌مقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم….»
اما عمق فاجعه را هیچ فرد و گروهی درنیافت. هیچ یک از گروه‌ها و دسته‌‌ها و احزاب به اصطلاح سیاسی، علی‌رغم همه ادعاهای شدید و غلیظ میهن‌پرستانه و وطن‌دوستانه و استقلال‌طلبانه، کوچک‌ترین نفسی علیه تصویب این قرارداد خفت‌بار نکشیدند و تنها حضرت امام خمینی بود که در آن لحظات خطیر و سنگین تاریخی بنا به تکلیف الهی، همه عزم خویش را برای مقابله با سلطه بیگانه جزم کرده بودند. تنها ‌امام خمینی علیه آن تصویب‌نامه تحقیرآمیز سخن گفتند و ابعاد ماجرا را تحلیل نمودند.
سگ آمریکایی ارزشمندتر از شاه ایران
حضرت امام با ذکر مثالی کاپیتولاسیون را برای مردم به زبان ساده شرح دادند:
«… اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می‌کنند؛ اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می‌کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد… هیچ‌کس حق تعرض ندارد!…»
این واضح‌‌ترین و سرراست‌ترین تعریف از قانون کاپیتولاسیون بود که حضرت امام در سخنرانی مورخ ۴ آبان ۱۳۴۳ بیان کردند.
امام به همه افراد و اقشار و مراجع ملت اعلام خطر نموده و عامل اصلی همه این وطن‌فروشی‌ها را آمریکا دانستند و از اولین روزهای نهضت‌، تکلیف را با آمریکا روشن ساخته و در همان سخنرانی علیه کاپیتولاسیون گفتند:
«… رئیس‌جمهور آمریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی ‌به دولت اسلامی‌ کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران… آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند! این وزرا هم از آمریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی‌ایستند در مقابلش داد بزنند؟…»
پس از سخنرانی امام، همان شب اعلامیه ایشان علیه کاپیتولاسیون نیز منتشر شد. در بخشی از آن اعلامیه تاریخی آمده بود:
«…مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد… اقرار به مستعمره بودن ایران نمود… ملت ایران را تحت اسارت آمریکایی‌ها قرار داد… اکنون من اعلام می‌کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رای ملت مسلمان است… دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست…آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می‌داند و می‌خواهد آنها را از جلو خود بردارد و آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می‌داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد… آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشی‌گری و بدتر از آن می‌نماید. بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند… این دولت را ساقط کنند… بر خطباء و وعاظ است که با بیان محکم بی‌هراس بر این امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند… بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند… اینها دنباله قتل‌عام پانزده خرداد است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد…»
اعلامیه چاپ‌شده در کوتاه‌ترین زمان به شهرستان‌ها انتقال یافت و جوانان غیور، روحانیون و طلاب انقلابی و مبارز در راس ساعت معینی اقدام به پخش اعلامیه کرده و پیش از آن که شناخته یا دستگیر شوند، از محیط خارج شدند. با پخش این اعلامیه بود که مردم مسلمان سراسر کشور بار دیگر به خروش درآمدند. خروشی که رژیم شاه و اربابانش را آنچنان به وحشت انداخت تا از سوی محافل استعماری تصمیم به دستگیری و تبعید حضرت امام بگیرند.