هر جنگ و نبردی شرایط و پیامدهای خاص خود را دارد و هیچ جنگی نیست که کاملا بر هم رده‌ای از خود منطبق باشد. اما در این میان چیزی که کمتر به آن توجه شده این است که میان دفاع و تهاجم قطعا تفاوتی بسیار زیاد وجود دارد.
 
 
 
 
علی قربان نژاد
هر جنگ و نبردی شرایط و پیامدهای خاص خود را دارد و هیچ جنگی نیست که کاملا بر هم رده‌ای از خود منطبق باشد. اما در این میان چیزی که کمتر به آن توجه شده این است که میان دفاع و تهاجم قطعا تفاوتی بسیار زیاد وجود دارد. از نگاه فطرت انسانی و نیز دینی‌، تهاجم امری مذموم و دفاع امری مقدس و دارای ارزش است. با این همه اما رسانه‌های غربی علی‌القاعده برای غبارآلود کردن فضا معمولا خط تمایز میان دفاع و تهاجم را برمی‌دارند و به طور کلی همه را جنگ می‌نامند.
معمولا حالت فوق وقتی رخ می‌دهد که گروهی یا ملتی که مورد تجاوز یا اشغالگری واقع شده‌اند درصدد رفع ظلم از خود برمی‌آیند. در چنین حالتی معمولا فضای حاکم بر رسانه‌ها و به طور خاص فضای حاکم بر رسانه‌های تعاملی در محیط مجازی به سمت و سوی تقبیح جنگ متمایل می‌شوند. در به ثمر نشستن خواسته رسانه‌های نظام سلطه معمولا طیف‌های موسوم به روشنفکر و نیز سلبریتی‌ها نقش بسیار مهمی بازی می‌کنند. آنها این نقش را نه به سبب فهم عمیق از مسائل و یا دانش و سواد بلکه دقیقا در نقطه مقابل این یعنی به سبب عدم فهم درست از مسائل و ضعف شدید در دانش و سواد عهده‌دار شده و بازی می‌کنند. 
در این ارتباط یک نکته مهم وجود دارد. وقتی سرزمین ملتی توسط سفاک‌ترین تیره از بنی آدم برای دهه‌های متمادی اشغال شده و در طول این چندین دهه انواع و اقسام ظلم‌های آشکار و پنهان علیه مرد و زن و کودک و سالخورده و جوان و… اعمال کرده‌اند هر نوع حرکتی از جانب آن ملت قطعا در حکم «دفاع» است. حتی اگر از پس چندین سال بدون جنگ، صاحبان اصلی آن سرزمین به مواضع اشغالگران حمله کنند. این موضوع آن قدر واضح است که شاید اصلا نیاز به توضیح نداشته باشد اما از آنجا که عرض شد گروه‌هایی از سلبریتی‌ها و شبه‌روشنفکران با کمترین حد از فهم مسائل تنها نشخوار‌کننده مفاهیمی هستند که رسانه‌های غربی به آنها تزریق می‌کنند گاهی بیان این دست بدیهیات لازم می‌نماید. 
آری این موضوع به قدری روشن و واضح است که گویا سلبریتی‌ها و روشنفکران قادر به درک و دیدن و فهم آن نیستند. هم چنان که وقتی اشخاصی خانه‌های چندین خانواده را اشغال کرده و در آن ساکن شده‌اند حرکت آن خانواده‌ها برای برخورد با اشغالگرها و بیرون راندن آنها از سمت هر کسی نه یک هجوم بلکه دفاعی مشروع قلمداد می‌شود.
همانگونه که عرض شد هر نبردی شرایط و دستاوردهای خویش را دارد و «طوفان‌الاقصی» در قیاس با تمام نبردهای پیشین یک ویژگی و دستاورد بسیار خاص دارد. در نبردهای ابتدائی اعراب با اشغالگران صهیونیست بود که جبهه‌ای از کشورهای عربی در دفاع از فلسطین شکل گرفت. آن زمان شرایط بسیار متفاوت بود. صهیونیست‌های اشغالگر تازه به این سرزمین مظلوم کوچ کرده بودند. این دمل چرکین که قرار بود یک دولت جعلی با نام اسرائیل بسازد هنوز چیز خاصی نداشت. همراه شدن کشورهای عربی آن هم در آن دوران که یک روحیه مخرب به نام «پان عربیسم» در میان آن جوامع پا گرفته بود. چه بسا دلیل شکست ۶ کشور بزرگ عربی به رهبری مصر همین موضوع بود. چرا که عملا این تعصب عربی مخالف با آموزه‌های کلام الله مجید و نبی مکرم اسلام(ص) بود. اگر در ادوار پیش از آن دقیق شویم خواهیم دید که هر جا مسلمانان پیروزی کسب کرده‌اند معمولا جایی بوده که اقوام مختلف تحت لوای اسلام متحد شده و از تعصب‌های قومی پرهیز کرده بودند. 
پس از نبرد ۶ کشور عربی با رژیم غاصب صهیونیستی یک نبرد دیگر نیز شکل گرفت که در آن صهیونیست‌ها در یک جبهه با مصر و در جبهه دیگر با سوریه درگیر بودند. دیگر از آن تاریخ جبهه‌ای در مقابل این گردنکشان سفاک شکل نگرفت. در سال‌های پس از آن صهیونیست‌ها گاهی در یک جبهه با فلسطینی‌ها جنگیدند و گاهی در زمانی دیگر و در جبهه‌ای دیگر با لبنان. 
دستاوردهای «طوفان‌الاقصی» کم نیست اما در این میان برای نخستین بار است پس از آن سال‌های تلخ برای امت مسلمان که رژیم غاصب و اشغالگر تازه داشت در خاک مقدس مسجدالاقصی و شهرهای پیرامون آن ریشه‌های شومش را می‌گستراند گروهی از رزمندگان فلسطینی با یک عملیات دقیق و حیرت آور بنیان‌ها و اسطوره‌هایی را که رژیم جعلی اسرائیل بر آن‌ها بنیان نهاده شده را به سخره بگیرند و آنها را مقابل چشم جهانیان پوچ کنند. اسطوره دارا بودن قوی‌ترین سیستم اطلاعاتی در جهان، اسطوره عدم غافلگیری و…
اما دستاورد مهم دیگر شکل‌گیری یک جبهه علیه دشمن صهیونیستی است. این موضوع بسیار اهمیت دارد. با شکل‌گیری این جبهه (رزمندگان و گروه‌های فلسطینی و حزب‌الله لبنان و حزب‌الله عراق و انصارالله یمن) عملا این موضوع که از این پس این سوی نبرد یعنی مسلمانان نیز می‌توانند جبهه تشکیل دهند کما اینکه دیدیم بزرگ‌ترین قدرت نظامی دنیا (علی‌الظاهر) یعنی آمریکا برای تهاجم به یک ملت جنگزده و در محاصره وحشیانه قرار گرفته دست به دامن چند کشور دیگر شد. آن هم در نبرد با ملتی که بیش از ۸ سال است است که از هوا و دریا و نیز توسط تسلیحات دوربرد و به مدد اطلاعات دقیق ماهواره‌ای و هواپیماها و پهپادهای جاسوسی نقطه به نقطه این سرزمین غیور را با موشک و بمب و راکت شخم زده‌اند.
پیش از این اگر در نبرد رژیم غاصب با یکی از ارکان مقاومت دیگر ارکان آن بنا به مصالحی و نیز برای آنکه بهانه به شرکای جنایات اشغالگران داده نشود یا ورودی به صحنه نبرد نداشته یا به طور بسیار بسیار محدود ورود می‌کردند‌، اما از این پس دیگر اشغالگران صهیونیست باید بدانند تهاجم به یکی از ارکان مقاومت مساوی است با سیلی خوردن‌های متعدد از ارکان دیگر.
موضوع مهم دیگر حمله آمریکا به انصارالله یمن است. جدا باید به این جوانمردان تبریک گفت دیگر همآورد آنها کشورهایی نیستند که به سبب درآمدهای بسیار زیاد به انواع و اقسام تسلیحات روز مسلح هستند بلکه امروز دیگر کدخدای سلطه جویان‌، خود به میدان مبارزه با جوانمردان یمنی می‌آید آن هم با چند کشور که همراه خودساخته است. 
در خبرها آمده بود که انصارالله یمن پیش از حمله آمریکا و انگلیس موشک‌ها و جنگ‌افزارهایش را به مکان‌های امن دیگری منتقل کرده است. حال رسانه‌های آمریکایی به دولت این کشور می‌تازند که به جز برانگیختن خشم مردمانی غیور و از جان گذشته چه دستاوردی داشته است؟! اما انصارالله اکنون به سبب اینکه هدف حمله واقع شده این حق را دارد که تلافی کند حماقت روباه پیر و یانکی‌ها را.