در خوشبینانهترین حالت به نظر میرسد که سردمداران فتنه، همانند سال ۸۸، این بار نیز ملعبه دست جریانهای سلطنتطلب و منافقین شدهاند و در این صحنهگردانی، اسیر گردابی از جهل و عناد شدهاند که روز به روز بیشتر در آن فرو خواهند رفت. به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه ایران نوشت: به تازگی […]
در خوشبینانهترین حالت به نظر میرسد که سردمداران فتنه، همانند سال ۸۸، این بار نیز ملعبه دست جریانهای سلطنتطلب و منافقین شدهاند و در این صحنهگردانی، اسیر گردابی از جهل و عناد شدهاند که روز به روز بیشتر در آن فرو خواهند رفت.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه ایران نوشت: به تازگی یکی از سایتهای بیگانه متنی منتسب به یکی از عاملان اصلی فتنه ۸۸ را منتشر کرده که تعجب بسیاری را برانگیخته است؛ به طوری که حتی کسانی که پیشتر از وی طرفداری میکردند، حال نسبت به انتشار چنین متنی بدون چهارچوب و بدون استدلال با الفاظی گستاخانه که حتی از سطح تحلیلهای سیاسی کوچه بازاری نیز پایینتر است، بدون پاسخ ماندهاند، به گونهای که برخی از حامیان وی در صحت انتساب این نوشته نیز تردید کردهاند!
اما انتشار آن از سوی سایت متبوع وی جای هیچ گونه شک و شبههای را در انتساب متن به نویسندهاش باقی نمیگذارد. متن تا اندازهای سست و بیپایه است که به نظر میرسد در همان روزهای پر التهاب فتنه ۸۸ نوشته شده و احتمالاً ممکن است یکی از بیانیههای منتشر نشده بوده که حال، تحت عنوان مقدمه و به عنوان متنی جدید منتشر شده است! به این دلیل که هم، سطح استدلالها و هم حتی سطح اطلاعات نگارنده در همان روزها متوقف مانده است. اگر این گونه نباشد؛ لاجرم باید گفت که خود نگارنده در همان روزها محصور مانده است و به نظر میرسد که در طول این مدت اصلاً در جریان اخبار، تحلیلها و حتی نظرات فعالان سیاسی طرفدار خودش نیز قرار نگرفته است.
اگر در یک دهه پیش اهمیت راهبردی حمایت از جبهه مقاومت و مبارزه با داعش به دلیل پیچیده بودن موضوع، چندان بر برخی واضح و مبرهن نبود و استدلالهای متقن حکیم فرزانه انقلاب و بیانات ایشان چندان مورد توجه جریانهای ناهمسوی داخلی قرار نمیگرفت، حال با گذشت چند دهه دیگر حتی تحلیلگران امریکایی و اسرائیلی مخالف با ایران هم دریافتهاند که حمایت ایران از جبهه مقاومت و نقشآفرینی فعال آن در منطقه، روز به روز بر اهمیت جایگاه راهبردی ایران در مناسبات بینالملل افزوده است؛ سؤال اینجا است که در چنین شرایطی، طرح مطالبی تا این اندازه سطحی و سخیف چه معنایی دارد و جز با استناد به سادهلوحی مسبوق به سابقه نگارندهاش چگونه میتوان آن را توجیه کرد؟
نویسنده این متن چنان حمایت ایران از جبهههای مقاومت در راستای مبارزه با جنایات غرب و آل سعود را محکوم کرده که گویی خود یکی از حامیان این جنایات بوده است! قابل تأمل آن است که این متن در روزهایی منتشر شده که رژیم سفاک صهیونیستی همچنان به جنایات وحشیانهاش در قبال ساکنان مظلوم غزه ادامه میدهد و اجساد کودکان بی گناه به تازگی در دل خاک آرمیدهاند؛ گویی که اصلاً نویسنده آنها چنین جنایاتی را نمیبیند.
نویسنده چنان دوگانه بهار عربی-بیداری اسلامی را طرح میکند، که گویی اصلاً در جریان نیست که خیزشهای مردم در کشورهای مسلمان علیه نظامهای سیاسی، در حقیقت خیزش مسلمانان بوده است؛ نه خیزش اعراب و هر جا این خیزشها حقیقی و واقعی بودهاند (همچون قیام ملت مصر) به نتیجه رسیدهاند و در عوض هرجا چنین تحرکاتی جعلی و کاذب بودهاند و غرب و رژیم صهیونیستی در آنجا بازیگردان واقعی بودهاند، نتوانستهاند کاری از پیش ببرند؛ همچون رویدادهای کشور سوریه که در نهایت با آگاهی و هوشیاری ملتش، این کشور توانست ثبات خود را حفظ کند.
مباحثی که نویسنده متن عنوان میکند، بیان کننده آن است که گویی وی در همان سال ۱۳۸۸ متوقف مانده است (صرف نظر از اینکه همان نسخه ۸۸ وی نیز همچنان در دهه ۶۰ متوقف مانده بود!). طرح ادعاهایی مانند جانشینی موروثی، اکنون آنقدر مضحک است که حتی دیگر سلطنت طلبها و منافقین هم دریافتهاند که نمیتوانند با چنین القائاتی ذهن جامعه ایرانی را نسبت به واقعیت منحرف سازند؛ حال جای تعجب است که نویسنده متن، به آنها روی آورده است؛ جالب اینجا است که وی درخواست کرده تا اگر چنین ادعاهایی صحت ندارد، مورد تکذیب قرار گیرند!
اگر قرار باشد که چنین ادعاهای سست و بی پایهای مدام مورد تکذیب قرار گیرند که باید یک وزارت تکذیبیه هم در کشور تشکیل داد تا هرروز به دهها و صدها ادعای مضحک و پوچی که در رسانههای جاهل داخلی و معاند خارجی طرح میشود، پاسخ دهد!
سادهلوحی تاریخی
با گذشت بیش از چهار دهه از روی کار آمدن نظام مقدس جمهوری اسلامی، نویسنده نه تنها هنوز از درک سادهترین موضوعات مرتبط با نظام و حکمرانی عاجز و ناتوان است بلکه گویی حتی ملت ایران را هم ندیده و نمیشناسد؛ اکنون سال ها از شکست پروژه ای که هدفش تعمیم پروژه اسقاط نظام های عربی به ایران بود، می گذرد؛ پروژه ای که در تلاش بود با دستاویز قرار دادن و تکرار دروغ تقلب در انتخابات و البته بدون ارائه هیچ گونه مستنداتی برای آن، چراغ سبزی به ایالات متحده و رژیم صهیونیستی برای مداخله های سلطه جویانه نشان دهد که البته با حضور به موقع ملت ایران در صحنه و رهنمودهای حکیم فرزانه انقلاب ناکام ماند. با این وجود پیمانکار آن پروژه چنان عصبانیتی از ناکامی در تبدیل ایران به جولانگاه تروریسم دارد که نمی تواند کینه حقیرانه خود را از سرداران مقاومت که دل های مردم حرم آنها است پنهان کند.
گویی وی حضور با شکوه آحاد ملت ایران در طول تمام این سالها را ندیده و حتی در جریان اخبار آن قرار نگرفته است؛ آیا حضور میلیونها ایرانی با هر سلیقه و عقیده سیاسی و دینی در تشییع شهدای مدافع حرم همچون شهید حججی و شهدای دیگر، تشییع سردار شهید همدانی و وداع تاریخی و با شکوه با پیکر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی خود مهر تأیید بر همراهی ملت ایران با نظام طیبه جمهوری اسلامی در مبارزه با دشمنان اسلام و ایران نبوده است؟ اگر پاسخ منفی است، پس چگونه باید ملت عظیمالشأن، همراهی خود را به مخالفان ثابت کند؟ و اگر پاسخ مثبت است پس طرح چنین ادعایی که اکنون دیگر کمتر کسی حتی بدانها فکر میکند، چه دلیلی دارد؟
اگر هر کس دیگری که تاکنون در ایران زندگی نکرده یا ایرانی نبوده، چنین متنی را مینوشت، باز هم جای تعجب نبود؛ اما عجیب آنجا است که چنین مطالبی توسط کسی طرح میشود که روزی خود را نماینده تمام مردم ایران میدانست و خود را شایستهترین فرد برای تصاحب منصب ریاست جمهوری میدید و چه هوشیار بودند ملتی که توانستند در همان بزنگاه تاریخی، بار دیگر آگاهی تاریخی خود را به رخ افراد ناآگاه و معاند بکشانند و با حضور و انتخاب خود مشتی کوبنده بر دهان فتنه گران بزنند.
بازیگردان کیست؟
عنوان شده که متن منتشره، مقدمه نگارندهاش بر ترجمه عربی بیانیههای جنبش جعلی به اصطلاح سبز است؛ اما لازم است پرسیده شود که اصلاً این بیانیههای بی هدف و بی اثری که حتی در زمان صدور خود هم دیده نشدند، حالا چه ارزشی داشتهاند که قرار است به زبان عربی هم ترجمه و منتشر شوند؟!
به نظر میرسد با توجه به نکاتی که گفته شد، چنین متنی که هم بسیار سست است و هم بسیار گنگ، به خودی خود چندان ارزشی ندارد؛ بلکه باید آن را در چهارچوب پروژهای به حساب آورد که در روزهای اخیر کلید خورده است؛ پروژهای که پیشبرندگان آن جریانهای ناهمسو و ناآگاه داخلی و جریانهای رسانهای معاند هستند؛ جریانهایی که از مخالف تراشیهای کاذب، سود خود را میبرند و اهداف براندازانه خود را دنبال میکنند.
حال، پس از گذشت نزدیک به ۱۳ سال از روزهای پرالتهابی که سردمداران فتنه باعث و بانیاش بودهاند و در شرایطی که نظام طیبه جمهوری اسلامی با صرف نظر از مجازات قانونی و سخت آنها رویکردی رأفتآمیز داشته و در طول سالهای اخیر نیز از محدودیتهایشان کاسته، به نظر میرسد که معاندان سعی دارند با برجستهسازی موضوعات مرتبط با سردمداران فتنه، شرایط سیاسی و اجتماعی را دچار تنش کرده و منافع خود را از این طریق کسب کنند. در خوشبینانهترین حالت به نظر میرسد که سردمداران فتنه، همانند سال ۸۸، این بار نیز ملعبه دست جریانهای سلطنتطلب و منافقین شدهاند و در این صحنهگردانی، اسیر گردابی از جهل و عناد شدهاند که روز به روز بیشتر در آن فرو خواهند رفت.
انتهای پیام/
Saturday, 23 November , 2024