مدتی پیش سایت الف به بازنشر مصاحبه دکتر روازاده در باب “طب سنتی و طب مدرن” اقدام نمود. در ادامه آقای ابطحی دانشجوی دکترای فلسفه علم در یادداشتی در سایت، از دیدگاه علم فلسفه علم به نقد اظهارات دکتر روازاده پرداختند. در همین راستا آقای حمید رحیمی مسئول وبلاگ طب اسلامی و مصاحبه گر مصاحبه […]

مدتی پیش سایت الف به بازنشر مصاحبه دکتر روازاده در باب “طب سنتی و طب مدرن” اقدام نمود. در ادامه آقای ابطحی دانشجوی دکترای فلسفه علم در یادداشتی در سایت، از دیدگاه علم فلسفه علم به نقد اظهارات دکتر روازاده پرداختند. در همین راستا آقای حمید رحیمی مسئول وبلاگ طب اسلامی و مصاحبه گر مصاحبه مورد اشاره، جوابیه ای را برای یادداشت انتقادی آقای ابطحی ارسال کرده اند که به شرح ذیل می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم
برادر بزرگوار، جناب آقای ابطحی عزیز، سلام علیکم و رحمه الله …
مطلبی را که به عنوان ” بررسی انتقادی دیدگاه های دکتر روازاده در باب طب سنتی و مدرن” مطرح کرده بودید مطالعه کردم و بنا به درخواست شما مبنی بر آشنایی با نظر حقیر، این نامه را خدمت شما مرقوم مینمایم.
در ابتدا متذکر می‌شوم که بنده به درخواست هفته نامه پنجره و به عنوان مصاحبه‌گر خدمت ایشان رسیدم تا نظرات ایشان را همانطور که هست به سمع نظر علاقه مندان جریان طب سنتی و اسلامی برسانم و دیدگاه‌هایی که ایشان مطرح فرمودند چه از نظر مفاهیم و چه از نظر ادبیات مطروحه در مصاحبه، لزوما نظر اینجانب نمی‌باشد و اگر قرار بود بنده به سوالات طرح شده پاسخ بدهم قطعا فرم و محتوای متفاوتی از این مصاحبه می‌داشت.
اما در مورد بحث ایشان. یک مساله این است که عقیده ایشان در نوع تبیینی که از علم طب دارند تا چه حد منطبق با حقیقت طب اسلامی است. و مساله دیگر اینجاست که ادبیات ایشان تا چه حدی توان بیان عقاید ایشان را دارد و مساله دیگر فهم مخاطب از ادبیات مورد استفاده ایشان در بیان عقایدشان است! … پس توجه می‌کنید که در همین ابتدای امر مساله پیچیده می‌شود. بحث بر سر چنین مسائلی فرصت بسیاری را می‌طلبد که از عهده بنده خارج است. اما جهت روشن شدن برخی مسائل نظر شخصی خود را که در برخورد با ایشان برایم حاصل شده عنوان می‌کنم و به هیچ وجه ادعای سخنگویی از طرف ایشان را ندارم.
از نظر بنده، جناب دکتر روازاده توانایی لازم را جهت بکارگیری صحیح واژگان برای تبیین فلسفی و اعتقادی طب اسلامی در مواجهه با مخاطبان خاص را ندارند. از اینرو اهل دقت و متخصصانی که بصورت فنی به ادعاهای ایشان نگاه می‌کنند، اگر شناختی از اصل تفکرات ایشان نداشته باشند و بخواهند از ظاهر کلام ایشان به نظرات ایشان برسند، در برخی موارد چندان توفیقی نمی‌یابند. بعنوان مثال اولین نقد شما به این عبارت از ایشان است که: “علم طب متعلق به پروردگار تبارک و تعالی است و در قرون گذشته توسط خداوند هدایت شده است”. و در برخورد با این جمله نظر شما به عنوان یک حدس به سمت حدیث شریف ” “العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء” کشیده شده است. هرچند که می‌توان این حدیث را نیز مرتبط با بخشی از این تفکر قلمداد کرد، اما منظور ایشان اشاره به مساله دیگری دارد که در جریان طب اسلامی شناخته شده است و به نظر می‌رسد که عدم شناخت شما از مسائل جاری در این جریان و مباحث مطرح در آن، باعث برداشتی شده است که بیشتر در حوزه فعالیت خود شما مطرح بوده است. و اما توضیح نظر ایشان:
در منابع روایی به مناظره‌ای از امام صادق علیه السلام با یک طبیب کافر هندی اشاره شده است که به عنوان “رساله اهلیلجه” معروف است. در این مناظره امام صادق علیه السلام در مواجهه با طبیبی که معتقد بود علم طب قدیم توسط بشر و بصورت مستقل از وحی و با استفاده از تجربه و مقایسه به دست آمده است، دست به استدلالاتی می زنند که در نهایت اثبات می کنند که بشر هیچ راهی برای دسترسی به علم طب با استفاده از تجربه نداشته است و تنها از طریق وحی میتوانسته به علم صحیح طب دست پیدا کند. (مطالعه این مناظره: http://shiateb.blogfa.com/post-17.aspx) و مرحوم شیخ مفید علیه الرحمه در این باب می‌فرمایند:« پزشکی دانشی است صحیح و وجودش به اثبات رسیده است و طریق نیل به این دانش «وحی » است. این علم را علما از انبیاء اخذ نموده اند چراکه طریقی برای دست یافتن به حقیقت بیماری نیست جز طریق سمع، و راهی برای نیل به معرفت دارو نمی باشد جز به توفیق.پس ثابت شد که طریق آن شنیدن است از عالم بخفیات تعالی» و همچنین احادیث بسیاری که مجال ذکر آن در این مقام نیست. در واقع جناب دکتر روازاده بر اساس استدلالاتی که از مبانی روایی و همچنین فلسفی حاصل می‌شوند و بر اساس تفکری که یکی از جریانات فکری حال حاضر موجود در فضای جنبش نرم افزاری را شامل میشود معتقد است که اولا منشاء علم طب فقط وحی بوده است و در ثانی بشر جهت دسترسی به علم طب صحیح هیچ راهی جز مراجعه به وحی نداشته است. از این رو در طول تاریخ هر مطلب صحیحی که از این علم به بشر رسیده است حاصل آموزه های انبیاء الهی بوده که این آموزه ها نیز طبیعتاً توسط خداوند متعال هدایت می‌شده است. بر این اساس اگر شما انتقادی به جناب دکتر روازاده دارید قبل از آن باید سنگ خود را با متخصصین معتقد به این نحله فکری وا بکنید. زیرا دکتر روازاده نه فیلسوف هستند و نه فقیه. بلکه ایشان یک پزشک معتقد به این نحله فکری هستند و وظیفه دفاع از مواضع فلسفی این نحله فکری بر عهده پزشکان نیست. ما فقط جهت روشن شدن اینکه ایشان چه خطی را دنبال می‌کنند، نظرات ایشان را منعکس کردیم و بنده این را میدانم که ایشان تبحر زیادی در استخدام واژگان جهت تبیین تخصصی این مساله را ندارند و از طرف دیگر تخصص ایشان هم این نیست.
همچنین اینکه ایشان می‌گویند: “در مورد طب ادله‎‎ای وجود دارد که انسان نمی‎توانسته علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد” قبل از اینکه بخواهد ناظر به مثال هایی باشد که به قول شما از آگاهی های پزشکان قدیم نقل می کنند، میتواند ناظر به این بحث اعتقادی باشد. و مثال های ایشان نیز به عنوان تثبیت مطلب به کار گرفته میشود تا ادعای ایشان در ذهن مخاطب روشنتر گردد. بر این اساس اصلا نوبت به طرح مساله مقایسه دو تبیینی که یکی مورد نظر دکتر روازاده و دیگری بر اساس نظریه معرفت¬شناسی تکاملی یا نظریه حدس¬ها و ابطال¬های پوپری است نمیرسد. چون اصل منازعه بر سر این بود که آیا بشر میتواند مستقل از وحی به علم طب صحیح دست یابد یا نه؟ اگر اثبات شود که “نه”، نظریه های مستقل از وحی خودبخود حذف می‌گردند. و بر این اساس چند مورد از سوالات شما در همین محدوده تحلیل می‌گردند. مثلا اینکه فرمودید: “دکتر روازاده چه دلیلی دارند که تبیین ایشان نسبت به تبیین ارائه شده بهترین تبیین ممکن است؟” و یا اینکه “دکتر روازاده چه دلیلی دارند که نکات پزشکی باید توسط خداوند به پیامبران وحی و از آن طریق به انسان¬ها برسد؟” در گرو روشن شدن همین ادعا هستند که آیا اساساً بشر میتواند مستقل از وحی به علم صحیح دست یابد یا نه؟ پس تمام سوالات به همین نقطه باز می‌گردد. اما آیا شما در سوالی که از جناب دکتر روازاده دارید انتظار چه سطحی از پاسخ را میتوانید داشته باشید؟ غیر از این است که این سوال یکی از مسائل مورد بحث در بالاترین سطوح فلسفی در جریان جنبش نرم افزاری است؟ آیا دکتر روازاده باید در چنین سطحی مورد سوال قرار بگیرند یا در سطحی متناسب با توانایی های خود؟ ایشان به همان دلیلی که شیخ مفید معتقد است که علم طب فقط از طریق انبیاء الهی قابل اخذ است و به همان استدلالاتی که امام صادق علیه السلام مطرح فرمودند و … معتقد به این دیدگاه هستند و اگر سوالات تخصصی تری دارید باید به جریان های علمی که متصدی رسیدگی به این مباحث هستند مراجعه نمایید. بر این اساس بنده از جانب خود و نه جناب دکتر روازاده به بقیه سوالات شما پاسخ اجمالی میدهم:

×× اما از کجا می¬توان علم طب الهی را از علم طب بشری بازشناخت؟
هر علم اسلامی از این دیدگاه بر پایه یک فقه شکل می گیرد. یعنی علم طب وقتی اسلامی میشود که فقه طب تولید شود. و این فقه غیر از فقهی است که فقط حکم به اعتباریات شارع میدهد. بلکه فقه طب آن فقهی است که هم در احکام و هم در روش ها وظیفه هدایت طبیب را بر عهده میگیرد و روش استنباط او را از منابع مختلفی که در دست دارد معلوم میکند. بر این اساس همانطور که روش های مختلفی جهت تشخیص احادیث جعلی از احادیث صحیح توسط علمای این عرصه تولید میگردد در علم طب نیز روش های مختلفی ایجاد خواهد شد که همین امروز نیز اهل فن در حال استفاده از این روش ها هستند که یک بحث بسیار تخصصی است.
×× دکتر روازاده چه دلیلی بر این گفته خود دارند که هر چیزی که در حال حاضر به‎عنوان علم نامیده می‎شود و مفید برای جامعه بشری در زمینه سلامتی روح و روان و جسم فرد است، متعلق به علم غیرخدایی نیست. چه دلیلی در اختیار داریم که هیچ کدام از دستاوردهای عقلی بشر نمی¬تواند برای سلامت روح و جسم فرد مفید باشد؟
انسان با تکیه بر عقلانیت مستقل از وحی و روش‎‎های تجربی صرف، نمی‎تواند به طبی دست یابد که صلاحیت مدیریت حوزه سلامت بشر را دارا باشد زیرا از طرفی انسان دارای لایه‎‎های تو در تویی است که با روش‎‎های تجربی و آزمایشگاهی نمی‎توان به شناخت آن دست یافت و از طرف دیگر انسان به‎عنوان جزئی از آفرینش دارای ارتباطاتی کاملا قانونمند با تمام اجزای هستی است و این گستره وسیع به‎گونه‎ای تنظیم و چیده شده که کوچکترین خطا و ناهماهنگی در آن راه ندارد. «ما تَرَی فِی خَلْقِ الرحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ» (تو در خلقت رحمان هیچ دوگانگی و عدم هماهنگی نمی‎بینی) از این‎رو کسی میتواند مدعی برنامه‎ریزی برای حوزه سلامت انسان باشد که به تمام روابط، نسبت‎ها و عوالم گوناگون مرتبط با انسان از عالم ماده تا برزخ و قیامت گرفته تا ارتباطات او با تمام موجودات علم داشته باشد، تا انسان را در هماهنگی کامل با نظام آفرینش قرار دهد. در غیر این صورت هر برنامه‎ای که ارائه دهد در تقابل با کل هستی قرار خواهد گرفت و هر نتیجه‎ای که از این برنامه بیرون بیاید باطل است. ناگفته پیداست که رسیدن به چنین شناخت وسیعی از دایره محدود توانایی انسان خارج است و بر همین اساس هیچ راهی جز وحی برای رسیدن به علوم حقیقی، از جمله علم طب وجود ندارد. به همین دلیل خداوند متعال وقتی که آدم ابوالبشر را از بهشت هبوط داد تمام علوم را به او آموخت تا از این طریق بشریت را از آن‎ها مطلع گرداند. انَّ الله تبارک و تعالی اهبط آدم من الجنّه و عرّفه علم کل شیء , فکان مما عرفه النجوم و الطب. «خداوند، آدم را از بهشت، فرو آورد و علم همه‎چیز را به او آموخت، که نجوم و طب از آن جمله است.» پس معلم حقیقی علم طب خود خداوند است، و چنین علمی چون از جانب خالق هستی است در هماهنگی تام و تمام با همه اجزاء آفرینش قرار دارد و صاحب حرف اول و آخر در علم طب است. از این‎رو انبیاء و اولیای الهی طبیبان واقعی بشر بوده‎اند و به لحاظ تاریخی، قدمت مذهب و طبابت همسان است. پس برای آگاهی از علم طبی که توان مدیریت سلامت در تمدن اسلامی را دارا است، باید به مکتب وحی و آموزه‎‎های انبیاء و اولیای الهی رجوع کنیم و چنین طبی را طب اسلامی می‎نامیم. بر این اساس می‎توان گفت که مبانی و چارچوب‎‎های طب اسلامی تولید کردنی نیستند بلکه کشف کردنی هستند و پس از این‎که این کشف از طریق رجوع به قرآن و کلام معصومین (علیهم السلام) انجام پذیرفت جهت تولید هر برنامه‎ای در این حوزه باید ملتزم به همین مبانی باقی بمانیم تا از مدار حقیقت و تکوین عالم منحرف نشویم و در سلامت بمانیم. زیرا به فرموده قرآن: «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه اذا قضی‎الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم» (و شایسته نیست برای هیچ مؤمن و مؤمنه‎ای این‎که وقتی خدا و رسول او امری مقرر می‎فرمایند آن‎ها در کارشان خودسرانه رفتار کنند.) نتیجه مهمی که از این التزام حاصل می‎شود، لزوم جامعیت طب اسلامی است، زیرا در غیر این‎صورت باید راه دیگری جهت دسترسی به قواعد تکوینی عالم وجود داشته باشد تا بتوانیم از آن طریق نقص طب اسلامی را جبران کنیم و قبل از این توضیح داده شد که راهی جز تمسک به وحی وجود ندارد. از این رو تنها طبی که صلاحیت مدیریت نظام سلامت در تمدن اسلامی را داراست طب جامع اسلامی است و این طب چون در مبانی خود ملتزم به مکتب وحی است با هیچ نظام درمانی دیگری مخلوط نخواهد شد و یک بنای کاملا مستقل خواهد داشت.

×× آیا تنها یک مکتب تحت عنوان طب اسلامی وجود دارد؟
بله! طب اسلامی در حقیقت خود یک مکتب واحده است اما تفاسیر کنونی ما از این مکتب مختلف است که با تکامل و توسعه فهم ما از این مکتب به وحدت نزدیک خواهد شد.
×× آیا شواهد تجربی مفید بودن تمامی دستاوردهای طب اسلامی را تایید کرده¬اند؟ یا طب اسلامی مجموعه¬ای از احکام درست/مفید و نادرست/مضر است؟
شواهد تجربی که بر اساس اصول رایج دانشگاهی تدوین شده اند به هیچ عنوان صلاحیت بررسی دستاوردهای طب اسلامی را ندارند. چون مبانی معرفت شناسی علم طب اسلامی بر اساس اصولی قوام میابند که علوم تجربی هیچ راهی به شناخت ان ها ندارد. از این رو بررسی نتایج حاصل از دستاوردهای طب جامع اسلامی بر اساس اصول تولید شده در همین سیستم انجام میگیرد تا بر اساس آن به تجربه و مشاهده اقدام کند. اما اگر بخواهیم طب اسلامی را در معنای نازله اش مورد بررسی قرار دهیم و با یک رویکرد امروزی به آن بپردازیم، ناچاریم که مفید بودن روش های  آن را منوط به رفع ظواهر بیماری ها کنیم که در این زمینه هم طب اسلامی بسیار موفق عمل کرده است و موارد نادرست و مضر هم ربطی به طب اسلامی ندارد بلکه اطلاعات اشتباهی است که با ادامه تجربیات بر اساس اصول اجتهادی طب اسلامی مرتفع خواهند شد. در واقع طب اسلامی در اصل خودش بی نقص است و نواقص موجود به دلیل نقص فهم ما از اصول جامع این طب می باشد که این هم امری طبیعی است.

×× آیا علمی که از مبانی ساده¬ای برخوردار باشد، ضرورتا از قدرت تبیینی و کاربردی بیشتری هم برخوردار است؟
ساده بودن مبانی طب اسلامی در نظرات دکتر روازاده توضیح کافی ندارد و با اینکه مسائلی در این زمینه مطرح است بنده از این سوال میگذرم.
××‌ قدرت یک دیدگاه پزشکی را بر اساس مبانی مستحکم آن ارزیابی می¬کنند یا بر اساس قابلیت آن در درمان بیماری و تامین سلامت؟
دیدگاهی که بر مبانی مستحکم بنا نشده باشد قابلیت درمان بیماری و تامین سلامت انسان را ندارد. و این سوال بسیار عجیب است! انسان موجودی است که ابعاد وجودی اش ارتباطات کاملا قانونمند با تمام اجزاء هستی دارند و تا این ارتباطات در نظر گرفته نشوند به هیچ عنوان امر سلامتی ایجاد نمیشود و دانستن چنین ارتباطاتی فقط با رجوع به مبانی مستحکم امکان پذیر است و بطور اتفاقی و شانسی ایجاد نمیشود. متاسفانه دیدگاه رایج در مورد درمان، به اموری اختصاص یافته که منجر به رفع علامت بیماری شود و این یعنی فریب دادن جامعه. زیرا علامت بیماری جهت علم به وجود بیماری است و طب مدرن به جای رفع علت بیماری با برطرف کردن علامت آن به فریب انسان ها پرداخته و چون بسیاری از ما از این حقیقت بی اطلاع هستیم قابلیت رفع علامت بیماری را با قابلیت درمان آن اشتباه میگیریم و چنین سوالاتی نتیجه همین دیدگاه هستند. خیلی از منتقدین حتی با تعاریف اولیه درمان در طب اسلامی هم آشنا نیستند و به همین دلیل بر اساس دیدگاه های رایج به طرح سوالاتی می‌پردازند که خود آن سوالات اشتباه هستند و جهت رفع این اشتباهات باید این مبانی و تعاریف توضیح داده شوند.

×× به نظر دکتر روازاده آیا تنها یک نظریه طبی جدید وجود دارد؟
نظر دکتر را نمی دانم اما تمام نظریات طبی در دو دسته قرار میگیرند. یا مستند به مبانی اسلامی و سنت های الهی هستند یا نیستند. در این صورت اگر هزار نظریه جدید طبی هم بر اساس مبانی سکولار ایجاد شود همه در یک دسته قرار میگیرند و از نظر محتوی مدرن محسوب میشوند و مورد استفاده ما نخواهند بود.
×× آیا مبانی تمامی نظریه¬های طبی جدید شناسائی شده و سستی آنها به تحقیق رسیده است؟
تمامی نظریه های طبیِ مدرن بما هو مدرن، فاقد صلاحیت مدیریت حوزه سلامت انسان هستند. بحث اصلی این است. حالا اگر نظریه جدید تولید شد که دینی بود قابل قبول است اما چنین نظریه ای دیگر مدرن نیست.
×× آیا مضر بودن تمامی دستاوردهای طبی جدید حکمی پیشینی و مستقل از تجربه است؟ یا شواهد تجربی این حکم را تایید می¬کنند؟
بله این حکمی مستقل از تجربه است. اما شواهد تجربی در صورتی میتوانند این حکم را تایید کنند که مدعی بررسی تمام ابعاد و تمامی ارتباطات یک پدیده با ظواهر و بواطن عالم باشند و یقین داشته باشیم که چیزی را از قلم نیانداخته اند! و اگر چنین یقینی حاصل نشود انسان در اعتماد به تجربه به راحتی فریب میخورد چون علم محدودی که انسان نسبت به روابط جاری در عالم دارد نمی گذارد او با یک دید جامع به هر پدیده ای نگاه کند و اگر یک پدیده در حیطه محدود علم او بی ضرر شناخته شود حکم به مفید بودن آن می کند. اما ممکن است با معلوم شدن فقط یک رابطه جدید، این مفید بودن نقض گردد. مثل بسیاری از داروها و روش های مورد استفاده در طب مدرن که بعد از مدتی بی استفاده شدند. بر این اساس جواب این سوال هم مشخص می گردد:
×× کدام تحقیق علمی¬ای مضر بودن کامل طب جدید را اثبات یا تایید کرده است؟
این حکمی مستقل از تجربه است و طب مدرن بما هو مدرن چون مستقل از وحی میخواهد نظام طبی بسازد قادر به فهم قواعد تکوینی عالم نیست تا انسان را در حوزه نظام طبی اش در مدار تکوین عالم قرار دهد.

والسلام
حمیدرضا رحیمی