برخی اصطلاحات پزشکی در ادبیات فارسی و تاثیر آنها در اشعار و متون سرفه شکلی از بازدم شدید است که به وسیله ی آن ذرات تحریک کننده ی موجود در راه های هوایی به بیرون رانده می شود.تحریک بازتاب های سرفه سبب می شود که چاک نای بسته بماند تا فشار بازدم زیاد شود سپس […]

برخی اصطلاحات پزشکی در ادبیات فارسی و تاثیر آنها در اشعار و متون

سرفه شکلی از بازدم شدید است که به وسیله ی آن ذرات تحریک کننده ی موجود در راه های هوایی به بیرون رانده می شود.تحریک بازتاب های سرفه سبب می شود که چاک نای بسته بماند تا فشار بازدم زیاد شود سپس هوای بازدم پرفشار راه باز کرده و آزاد می شود

✍ رک: فرهنگ پزشکی آکسفورد/۵۵۰

ابن سینا سرفه را چنین توضیح می دهد:
«سرفه از جمله حرکت هایی است که طبیعت به وسیله ی آن آزاری را از اندامی دفع می نماید.

سرفه بر عهده دارد که آزار وارد به ریه را تخفیف دهد و آزار را از اندامان پیوسته با ریه دفع نماید. سرفه برای سینه چنان است که عطسه برای مغز و از باز شدن و ترنجیدن سینه و جنبش حجاب به وجود می آید. »

✍ قانون/۳(۱)/۴۲۸

«سرفه حرکتی بود طبیعی … تا دفع کند چیزی را که دم زدن را همی زیان دارد. »

✍ هدایه/۳۱۱

و آنچه را نام کرده اند سعال
قصبه ی ریه را کند بد حال
✍ حدیقه/۶۹۵

علل سرفه

علل سرفه از چند حالت خارج نیست: اندام های سینه آسیب دیده اند مثلاً سرما بر ریه اثر گذاشته است،

علت ناگهانی باعث شده است که ریه دچار پژمردگی و صدمه و آسیب شود، ماده ای آزار دهنده، خشن و خشک مانند گرد و غبار، دود، مزه ی خوراک ترش، گس و تند و یا چیزی بیگانه در مجرای تنفسی گیر کرده است،

گاهی برای بیرون آوردن خلطی از ریه است، و گاه ناشی از سوءالمزاج ریه یا آماس ریه و یا به علت زخمی است که در ریه ایجاد شده است.

✍ رک:قانون/۳(۱)۴۲۸ و هدایه/۳۱۱

هر آنگه کز او ماند عاجز خطیب
فزاید بر او بی سعالی سعال
✍ ناصرخسرو/۳۶۱

دم نیاری زد ببندی سرفه را
تا نباید که بپرد آن هما
✍ مثنوی/۵/۱۵۷

که گریبان چو دامن و تیریز
عطسه و خوی گرفت و سرفه و تیز
✍ حدیقه/۷۴۸

سرفه و خون برآوردن

گاهی سرفه به ویژه همراه با خون نشانه ی نوعی بیماری مثلاً بیماری سل است و گاهی خونی که همراه با سرفه خارج می شود ناشی از امتلا و بسیاری خون است.

چنانکه در این باره میخوانیم:
«بود که سرفه بود با خون برآمدن و این صعب مخاطره بود و به سل باز گردد»

✍ هدایه/۳۲۰ نیز رک:قانون/۳(۱)صص۴۴۱-۴۳۹

نای است بسته حلق و گرفته دهان چرا
کز سرفه خون قنینه ی حمرا برافکند
✍ خاقانی/۱۳۵

آن حلق صراحی گر می به فواق افتد
چون سرفه کنان از خون بیمار به صبح اندر
✍ همان/۴۹۷

حلق ولب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبح دم
✍ همان/۴۵۸