رفتار معقول حماس در اجرای متوازن و تقابل توافق آتش بس با اسرائیل، درسی برای برخی مدعیان آداب‌دانی دیپلماسی مانند آقای ظریف است.

درس مذاکراتی حماس به تیم آقای ظریف

رفتار معقول حماس در اجرای متوازن و تقابل توافق آتش بس با اسرائیل، درسی برای برخی مدعیان آداب‌دانی دیپلماسی مانند آقای ظریف است.
 

وبسایت الف در این باره در یادداشتی نوشت: پریروز، اجرای بخش‌هایی از توافق آتش‌بس حماس و رژیم‌صهیونیستی برای تبادل اسرا با تصمیم مقاومت فلسطین به تعویق افتاد و علت این امر چیزی نبود جز نقض توافق از سوی اسرائیل. پس از تبادل گروه اول اسرا، صهیونیست‌ها که قرار بود اجازه کمک‌رسانی به فلسطینیان از شمال غزه را بدهند، در راه اجرای بندهای آتش‌بس سنگ‌اندازی کرده و همین مسئله موجب واکنش مقاومت فلسطین و تعلیق تبادل دومین گروه اسرا شد. این اقدام حماس حاوی نکاتی است و نشانه شناخت آن‌ها از ذات مذاکره، توافق و حتی مواجهه با طرف مقابل است. برای آنان، مذاکره زمانی واجد معناست که به نتیجه موردنظر منتهی شود و به‌همین جهت است که به‌صورت گام به گام، روند اجرای مفاد توافق را راستی‌آزمایی کرده و سپس برای برداشتن گام‌های آتی تصمیم‌گیری می‌کنند و این همان درایتی است که می‌تواند موجب خالی‌نشدن دست‌شان در مقابل اسرائیل شود.
این رویکرد حماس را با روند طی‌شده در برجام و اقدامات یکسویه و تصورات خوشبینانه تیم دیپلماتیک وقت مقایسه کنیم. آنها پیش از آنکه از کیفیت و چگونگی اقدامات متقابل طرفین توافق آگاهی یابد، گام‌های یکطرفه‌ای را برداشتند و قبل از ارزیابی عملی طرف‌های غربی در جهت رفع تحریم‌های اقتصادی، تمامی مفاد برجام را اجرائی و حتی برای حسن‌نیت خود، تن به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی دادند. دولتمردان و دیپلمات‌های وقت، این تصور را داشتند که حرکت به‌سوی تنش‌زدایی و اجرای اقداماتی فراتر از چهارچوب مدنظر طرفین، به نزاع پایان خواهد داد اما بالعکس، این روند به نقطه‌ای منتهی شد که طرف‌های غربی دست برتر را پیدا کرده و اینان، به متضرری بی‌چون‌وچرا تبدیل شدند.
در اثنای حیات برجام، غرب ساختار تحریم‌ها را حفظ و حتی حاضر به تبادل مالی با بانک‌های ما هم نبود و تنها هر چندماه یک‌بار رئیس‌جمهور آمریکا فرمان تعلیق تحریم‌ها را تمدید می‌کرد. این روند فرسایشی کار را به‌جایی رساند که گلایه افرادی چون عباس عراقچی و ولی‌الله سیف نسبت به عدم انتفاع ایران از برجام بلند شد اما این شکوه‌ها دیگر محلی از اعراب نداشت. کار از کار گذشته و زیرساخت‌های هسته‌ای نابود شده و تیم ما کارتی برای بازی و امتیازگیری از طرف مقابل نداشت.
تلاش وافر دولت برای امضای توافق با غرب به هر شکل ممکن که چیزی جز دستاویز قراردادن مسائل ملی برای مطامع سیاسی، کسب رای و نشستن بر کرسی قدرت نبود، کار را به‌جایی رساند که عملاً کشور را مقابل بدعهدی غرب خلع سلاح کرد. هر چند که این تلاش اعتدالیون و حتی خوشبینی آنان و گام‌های عملی برداشته ‌شده پیش از آغاز اقدامات طرف مقابل، ریشه در اقتصاد سیاسی دولت وقت داشت که راه نیل به رفاه و توسعه را پذیرش هژمونی و نظم غربی می‌دانست.
این توافق خسارت‌بار که تا امروز هم‌گریبان کشور را گرفته، حاصل نگاه کسانی به مذاکره و توافق‌ است که با وجود شانتاژهای رسانه‌ای، با واقعیت‌های موجود عرصه بین‌الملل بیگانه‌اند. گذشت زمان ثابت کرد آن‌هایی که از سوی بلندگوهای رسانه‌ای، سردار دیپلماسی و امیرکبیر زمان ملقب می‌شدند، هم از بدیهی‌ترین الزامات مذاکره آگاهی نداشته و خسارتی نامتناهی را به صنعت هسته‌ای کشور و حتی اقتصاد تحمیل کردند و جالب اینکه همچنان هم مؤمن به اسلوب خویش‌ بوده و از خود دفاع می‌کنند و این تلخ‌ترین قسمت داستان گزنده و عبرت‌بار برجام است.