او در جمع مشاوران خود گفته است: «با توجه به آمار و اطلاعات رسمی باید گفت امر مشترک میان اکثریت بالای ملت، نارضایتی از وضع موجود و سامان و سازمان راه بردن جامعه است که روزبه‌روز امید به آینده نیز کمتر می‌شود.
رئیس دولت اصلاحات و حامی روحانی در هشت سال دولت وی می‌گوید: آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچ‌کس دروغ نگفته باشم.
 
 
او در جمع مشاوران خود گفته است: «با توجه به آمار و اطلاعات رسمی باید گفت امر مشترک میان اکثریت بالای ملت، نارضایتی از وضع موجود و سامان و سازمان راه بردن جامعه است که روزبه‌روز امید به آینده نیز کمتر می‌شود.
این عده زیاد چه می‌خواهند؟ به نظر من می‌خواهند زندگی کنند، از وضع بد اقتصادی و معیشت تنگ نجات یابند، از فساد گسترده ناراحتند، می‌خواهند به آینده بهتر خود و فرزندان خود امیدوار باشند، خود را در عرصه بین‌المللی محترم ببینند، کشور و مرز و بوم مشترک زندگی‌شان یعنی ایران عزیز سربلند و پیشرفته باشد، از امنیت داخلی و امنیت در برابر تجاوز و توطئه بیرونی برخوردار باشند و همه کسانی که در این کشور با هر آئین و قومیت و گرایش و سلیقه‌ای زندگی می‌کنند به عنوان شهروند از حقوق برابر و حرمت واقعی برخوردار باشند و با کمال تأسف این طبیعی‌ترین خواست‌های طبیعی خود را برآورده نمی‌بینند.
در چنین وضعی براندازان نرم و سخت می‌کوشند از این نارضایتی در راستای ادعا‌های واهی خود سوءاستفاده کنند در حالی ‌که بر این باورم اکثریت قاطع ناراضیان (و بسیاری از کسانی که در انتخابات شرکت کردند) ناراضی‌اند، اما به‌هم خوردن امنیت و ثبات کشور را نمی‌خواهند. غالب مردم اصلاح کم‌هزینه و پرفایده امور را طالبند، لذا نظر «براندازی نه ممکن است نه مطلوب» از جمله در همین‌جا معنی پیدا می‌کند.
مطلوب‌ترین راه برای رهائی از این وضع یک مصالحه ملی است که در سایه آن اولاً جامعه نشاط خود را بازیابد و زمینه مشارکت فعال مردم را فراهم آورد. ثانیاً راه براندازی مسدود گردد و از خود براندازی نیز که برای حاکمیت و مردم زیان‌های فراوانی دارد، خودداری شود. ثالثاً از دامنه پیشرفت بحران‌هائی که روزبه‌روز بیشتر می‌شود، کاسته گردد. این یعنی مصالحه ملی برای اصلاح ساختار، رویکرد و رفتار بخصوص از جانب نظام حکمرانی.
این بنده کوچک خدا همیشه بر انتخابات و اهمیت آن تاکید داشته است و دارد و راه خیرخواهانه اصلاح وضع نگران‌کننده کشور را اثربخش کردن نهاد انتخابات می‌داند. من آنچه را که برای بهبود وضع و در جهت منافع ملت و کشور و حتی حکومت به نظرم می‌آمده است تاکنون گفته‌ام و پیشنهاد کرده‌ام، اما متأسفانه به آن اعتنایی نشده است. این‌بار تصمیم گرفتم که اگر نمی‌توانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است. آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچ‌کس دروغ نگفته باشم. بدون اینکه با انتخابات معنادار به عنوان منشأ تقویت قدرت و حاکمیت ملت و امنیت ملی و ترمیم اعتماد همگانی، مخالف باشم و بدون اینکه با رأی دادن مردم مخالفت کنم، رأی ندادن را در شرایط نامطلوب کنونی وجه دیگری از رأی دادن در وضعیت حتی نسبتاً مطلوب انتخابات می‌دانم، به این امید که با رأی ندادن در این شرایط، اعتماد آسیب‌دیده مردم از حکومت و جریان‌های سیاسی از جمله اصلاح‌طلبی تا حدی ترمیم شود».
این اظهارات خاتمی در حالی است که اولاً او و هم‌طیفانش بیش از سی سال،
دولت و مجلس و بعضا دستگاه قضائی را در اختیار داشته‌اند و بنابراین خاتمی نمی‌تواند ادا و اطوار اپوزیسیونی از خود بروز دهد. آخرین‌بار، دولت مورد حمایت وی، تورم ۶۰درصدی به‌علاوه ۴۸۰هزار میلیارد تومان کسری بودجه،
۱۵۰۰هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، چندهزار کارخانه تعطیل‌شده یا در آستانه تعطیلی، و انواع ناترازی‌های مالی، ارزی، بودجه‌ای، و انرژی را به ارث گذاشت و جبران یکایک آنها برای بهبود معیشت مردم، نیازمند تلاش‌های طاقت‌فرساست. به این اعتبار، خاتمی اگر انصاف و صداقت داشت- همان که ادعایش را می‌کند- 
قبل از هر چیز باید برای آن میراث پرخسارت از مردم عذرخواهی می‌کرد.
او و هم‌طیفانش (پدرخوانده‌های جبهه اصلاحات) همچنین اگر صداقت داشتند و مدعی انتخابات آزاد بودند، باید احزاب اصلاح‌طلب را تشویق به ثبت‌نام در انتخابات می‌کردند تا اگر تایید شدند، به رقابت بپردازند و اگر هم رد شدند، مدعای‌شان به اثبات برسد. اما به شهادت برخی فعالان و نشریات اصلاح‌طلب، برنامه‌ریزی این شد که داوطلبان را از نامزدی بازدارند و به توهین تحقیر بپردازند تا کسی جرأت نامزدی نداشته باشد؛ چنان که بعداً در ادبیات آمرانه و توهین‌آمیز درباره بیانیه ۱۱۰ نفره دیده شد. به اذعان همین اصلاح‌طلبان مشارکت‌جو، علت ممنوعیت نامزدی، یقین پدرخوانده‌ها درباره سقوط پایگاه رأی‌شان و شکست در انتخابات بود. سند این ادعا، کمتر از ۳۹هزار رأیی است که نفر اول لیست جمهور در انتخابات شورای شهر تهران کسب کرد و امضای خاتمی پای این فهرست بود!
اما بی‌صداقتی خاتمی عمیق‌تر از این حرف‌هاست. او در انتخابات سال ۱۳۸۸ در حالی که یقین داشت و در محافل خصوصی هم گفت که تقلبی اتفاق نیفتاده، اما در مرکزیت فتنه آمریکایی- انگلیسی- صهیونیستی برای به آشوب کشاندن ایران با اسم رمز تقلب نقش‌آفرینی کرد تا ثابت شود که اختیاری از خود ندارد و در چنبره برخی مشاوران- بخوانید آمران و دیکته‌کنندگان- تبدیل به عروسک خیمه‌شب‌بازی اپوزیسیون ورشکسته و ضدایرانی شده است. به اذعان نشریاتی مانند لس‌آنجلس‌تایمز، همین مشاوران سران فتنه در دیدار با مقام‌های آمریکایی، آدرس تحریم‌های فلج‌کننده را به دولت اوباما دادند و این ننگ خیانت هم در کارنامه موسوی و خاتمی به ثبت رسیده است.
گفتنی است چند هفته قبل حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران در کرمان اعلام کرد: «خوشبختانه از ۱۰ کرسی استان کرمان، ۹ کرسی رقابتی داریم؛ همه نامزد‌هایی را که هدف گرفته بودیم، تایید شدند. این سندی است که با همین شرایط می‌‌شود با یک فرمان عاقلانه ‌حرکت کرد. ما در ۱۰ دوره مجلس در کرمان، همیشه یک کف داشتیم که ۳ کرسی بود و یک سقفِ ۷ کرسی. در دوره پیش برای اولین‌‌بار به یک کرسی تن دادیم، چرا که در سطح کشور منفعل بودیم. نقد اصلی، به اصلاح‌‌طلبان بود، به خاطر نیامدن در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ۱۴۰۰. در انتخابات مجلس یازدهم، لیستی که برای تهران آماده شد، از لیستی که برای مجلس دهم آماده شد، قوی‌تر بود؛ اما تصمیم گرفته شد به دروغ به مردم بگوییم که کاندیدا نداریم».
همچنین سردبیر روزنامه هم‌‌میهن گفته است: «جبهه اصلاحات، نه جبهه است، و نه اصلاح‌طلب… خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخابات اعلام می‌کند شرکت نمی‌کنیم یا شش ماه مانده می‌گویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه می‌کنند نامزد هم نشوید. در همین انتخابات، شواهد نشان می‌دهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. این ۱۱۰ نفری که در شهرستان‌ها به‌عنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، از مجلس دهم خیلی شناخته‌شده‌تر هستند. وضعیت‌ تاییدصلاحیت‌ها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰درصد چهره‌های اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا- حتی اعضای دولت روحانی- برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند. واقعیت این بود که اکثریت قریب‌ به‌ اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاح‌طلب، خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی، توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمده‌ای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که مطرح می‌شود کاندیدای قابل قبولی نداریم. در حالی‌ که این حرف اشتباه است. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران می‌گوید ما برای هر ۱۰ کرسی استان کرمان، کاندیدای شناخته‌شده داریم. یا چهره‌ای در حد محمدباقر نوبخت در رشت کاندیدا و تایید شده. آیا او فرد ناشناخته‌ای محسوب می‌شود و قابلیت مطرح شدن برای گزینه ریاست مجلس را ندارد؟ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه می‌کنید؟ ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت، هیچ توجیه دیگری ندارد».