پیش‌فرض‌های اسرائیل مبنی بر این که ایران در «بن‌بست ترس» افتاده و حمله نمی‌کند و اینکه گنبد آهنین (با همه هزینه‌هایی که برایش انجام شده) نفوذناپذیر است و هراس اسرائیلی را می‌کاهد، با پاسخ موشکی ایران فرو ریخت.

شرق: هیبت اسرائیل در حماسه حمله ایران فرو ریخت

پیش‌فرض‌های اسرائیل مبنی بر این که ایران در «بن‌بست ترس» افتاده و حمله نمی‌کند و اینکه گنبد آهنین (با همه هزینه‌هایی که برایش انجام شده) نفوذناپذیر است و هراس اسرائیلی را می‌کاهد، با پاسخ موشکی ایران فرو ریخت.
روزنامه شرق نوشت: تحلیل پاسخ موشکی ایران به اسرائیل از منظر «تئوری ترس و تصمیم» آموزنده است. «گذر از آستانه ترس» مهم‌ترین جنبه مواجهه ایران و اسرائیل بود. ترس، بن‌‌بستی روانی است و گیر افتادن در آن، گام اول و آخر شکست است. این ترس‌ها هستند که با هم می‌جنگند؛ در فضای «پیشا‌جنگ» آنکه بترسد، می‌بازد. البته هراس از گسترش درگیری حکیمانه است و «آستانه ترس» و «آستانه غرور» نباید یکی شود. اکنون این اسرائیل است که پشت خط ترس ایستاده است. حتی اگر عملیاتی هم در ایران انجام دهد، باز هم کار از کار گذشته است. فرمول ساده است. تاکنون دو پیش‌فرض وجود داشت که هر دو به هم ریخت: یکی اینکه ایران در «بن‌بست ترس» افتاده و حمله نمی‌کند و دوم اینکه گنبد آهنین (با همه هزینه‌هایی که برایش انجام شده) نفوذناپذیر است و هراس اسرائیلی را می‌کاهد؛ اما پاسخ ایران از نظر روش، معنی‌دار بود. هم زد و هم نشان داد که جنگ نمی‌خواهد. «نه از بهر پیکار پتیاره (زشتی) کرد». نفوذ هر تعداد موشک از گنبد آهنین می‌تواند هم برای اسرائیل و هم برای شرکای غربی فاجعه‌بار باشد. اولاً مشکل اسرائیل این است که به لحاظ سرزمینی بسیار کوچک است و ثانیاً هیمنه به‌هم می‌ریزد. پاسخ ایران از جنبه‌های نظامی، تخریبی یا کشتاری موضوعیت نداشت؛ اما از نظر روانی یک مانور رسانه‌ای-نظامی بود. گویی نمادهایی از گذشته دور تاریخ ایران را نظاره می‌کنید. این تصویرسازی «ایرانی» را مرور کنید: به همه اعلام می‌کنید که کناره‌گیرید، راه بگشایید، هین که می‌آیم، آسمان را «کلییر» کنید، رزمایشی از رژه هوائی راه می‌اندازید، پیشاپیش پهپاد‌ها را مانند لشکر پیاده هوائی با هیمنه می‌فرستید؛ سپس موشک‌ها را فرود می‌آورید. بزمی حماسی می‌آرایید و آن را در پیکره تصویری سینمایی و مهیج کارگردانی می‌کنید. گویی ناخودآگاه عناصری از تاریخ ایران را برآورده‌اید: «یکی تخت پیروزه بر پشت پیل/ نهادند و شد روی گیتی چو نیل». وزیر خارجه انگلیس در گفتاری ناخواسته و در برابر پرسشی ناگهانی از همین لشکرکشی پرهیمنه برآشفت. گویی می‌خواست بگوید که ایران حق ندارد که در مقابل چشمان ما این‌چنین عرض‌اندام کند. در انگاره، جنگ‌های دو هزار سال پیش ایران و روم یا مواجهه هزار سال پیش سلجوقیان ایرانی در جنگ‌های صلیبی از پیش چشم او گذر می‌کرد. برخلاف تصور ما ایرانیان، متأسفانه چنین تصوراتی در روان تاریخی شمار درخور توجهی از غربیان حاضر است. در نظام آموزشی و پرورشی ما آن جنگ‌ها بروزی جدی ندارد؛ اما برای بسیاری از آنان زنده است. مقاله‌های مشهور‌ هانتینگتون و فوکویاما همین را در مقیاسی کلان صورت‌بندی نظری کرده‌اند. به همین‌ شکل گونه‌ای از نژادپرستی فرهنگی که نسل‌کشی در غزه را توجیه می‌کند، در میان قدرت‌های برتر غربی وجود دارد، تا جایی که حتی فیلسوفانی مانند ‌هابرماس هم در این معرکه حیثیتی رسوا شدند.
شرق در ادامه می‌افزاید: بسیاری از مردم حتی آنان که منتقد یا حتی مخالف بوده‌اند، در وجدان خویش برای بازدارندگی اسرائیل احساس غرور می‌کنند. قدرت‌نمایی مشروع و حکیمانه قدرت گفتمانی پدید می‌آورد. مردمان، چنین قدرت‌نمایی را محترم می‌شمارند و به احترام کلاه از سر برمی‌دارند. نقدهای خبرنگاران و روشنفکران از اسرائیل و ادبیات مفتخرانه آنان، گواه همین مدعاست. اکنون فرصت بازسازی روابط انسانی و ملی است
این روزنامه در پایان نوشت: مخالفان باید یاد بگیرند که آنجا که شایسته است، از اقدامات درست و هوشمندانه جمهوری اسلامی حمایتی صادقانه داشته باشند. اینکه سخنگوی اسرائیل بشوند و خنثی‌سازی ۹۹درصدی پرتاب‌های ایران را (که غیرواقعی است) به رخ بکشند، دشمنی را بیشتر می‌کند و این‌گونه تعبیر می‌شود که به دلیل مخالفت با حکومت از آن سوی بام به دره بی‌انصافی سقوط کرده‌اند. در چنین شرایطی چگونه انتظار دارید که با شما از سر خصومت یا بی‌انصافی متقابل برنیایند؟ اسیر جو روانیِ مخالفِ نامنصف نشوید و شرافتمندانه حرکت‌های مثبت را قدر بدانید. ایرادی ندارد که در این هنگامه، انتقادات خود را به سیاست داخلی محفوظ نگه دارید و درعین‌حال از یک حرکت بازدارنده تمجید کنید.